عاقبت عاشقی با پسر همسایه ـ داستان واقعی ـ قسمت اول
Вставка
- Опубліковано 30 вер 2024
- عاقبت عاشقی با پسر همسایه ـ داستان واقعی ـ قسمت اول
این داستان حکایت عاشقی پر ماجرا بین دختر و پسر همسایه است.
دختر ایستادگی ها و قربانی های زیادی میدهد اما پسر مانند دختر ایستادگی نمی کند.
داستان پند و اندرز فراوان برای دختران و پسران دارد.
SUBSCRIBE to Afghanistan Magazine !
goo.gl/scEXFf
LET'S CONNECT!
/ afghanistanmagazine
/ afghanistanmagazine
#AfghanistanMagazine
#RameshArman
#داستان
داستان واقعی
داستان عاشقانه زیبا واقعی
داستان های پند آموز واقعی
داستان های عاشقانه واقعی جدید
داستان های واقعی افغانستان ژورنال
داستان های واقعی و کوتاه
داستان صوتی عاشقانه
داستان عاشقانه واقعی
داستان صوتی
داستان های عاشقانه
داستان های فارسی صوتی
داستان های شاهنامه
داستان های فارسی قسمت جدید
داستان های کودکانه
داستان های هزار و یک شب
داستان های فارسی
حکایت های پند آموز
حکایت های پند آموز قدیمی
حکایت های پند آموز کوتاه
حکایت های پندآموز برای کودکان
حكايت هاي پندآموز
دکلمه شعر
دکلمه های عاشقانه
دکلمه های ناب
دکلمه های غمگین
دکلمه اشعار مولانا
دکلمه غمگین
رمان عاشقانه
رمان صوتی
قصه های پند آموز
قصه های کوتاه
قصه های کودکانه
قصه های فارسی
قصه های فارسی جدید
قصه های کودکانه صوتی
قصه های کودکانه جدید
قصه های عاشقانه
قصه های عاشقانه واقعی
قصه های عاشقی
قصه های عاشقانه کوتاه
داستان هاي عاشقانه
afghan magazine
afghanistan magazine
افغان مگزین
افغانستان مگزین
حکایت های پند آموز
داستان های فارسی
داستان واقعی
قصه های پند آموز
قصه های کوتاه
قصه واقعی
سلام
رامیش خوبی سالیم هستی رامیش جان داستان خانه واده آمریکا رفته بودند همان بچه که مادر برده بود در بیابان گفته بود که اینجا آفغانستان هست آخریش را نفهمیدیم که چی شد
منم منتظر ادامه او داستان هستم کاش ادامه میداشت .
عزیزان انشالله که همیشه شاد و صحتمند باشید🕋🇦🇫❤️
دختر جان دیوانه نشو عشق و عاشقی امروزی دروغ است باور نکو دلت برای مادرت بسوزد و برای آینده خودت بسوزد 🙏🙏
پسر اگر عاشق شد مشکل نداره 😒
@@alihussaini6649 چون در افغانستان مرد سالاری است از همو خاطر مشکل ندارد.
@@MGh481 بله درسته من افغانستان نیستم،
ولی من خودم خیلی به خانم ها اخترام دارم 😊
عشق و عاشقی هم شان دروغ است
@@sanahserat2802 دروغ نیس فقط ما انسان ها چند رقم عاشق دارم هیچ وقت به این فکر نمیکنن که چی قسم عاشق شدم و عاشقی چی شدم
داستان خوب بود مه از شما مشوره میخایم مه هم عشق استم از همسایه ما اما او با برادر زاده ام هم رابط داره کسی دگه را هم دوست داره اما مه زیاد دوستش دارم نمفهم چی کنم میگه مه برادر زاده ات دوست ندارم فقد یک نفر دوستم دارم اما نمفهم مه چی کنم شب ها گپ زدن شان دوستت دارم گفتن ها تحمل نمیتانم بسیار درد میکشم لطفا کمک کنن 😭😭
عاشقي پاك ازدل روح إنسان ميشه اما عاشقي پاك كجا مانده عاشقي كدام تجارت نيست عاشق شدن انسانيت بكار داره شب ها دعاء كوصرف از خداوند كريم طلب كن إن شاء الله ميرسي
@@RR-yt4fb زیاد دعا میکنم از خداوند زیاد میخایم اما نمیشه
خواهر ساده نشو حیف ات نکده او دو روپیه ره ادم نیست که کسی دگه ره دوست داره و با برادر زاده تو هم رابطه داره
@@RR-yt4fb بعضی وقت امکان ندارد باید قبول کنیم حقیقت تلخ را😭😭😭😭😭😭
عاشقي كاري يك دو روزه اس اما زندگي هميش حالي عاشق پاك كجا مانده وقتي او عاشقي تو نباشه تو چرا عاشقي او استي عاشقي يك طرف عمر نداره عاشقي دوطرفه ميشه نه يك طرفه باز او همراي برادر زادي تو رابط داره اونم عاشقش نيست چرا همرايش رابط داره چقدر جاي شرم اس اون عياش اس خوش داره همراي هركس تماس داشته باشه شب نماز بخان دعاء كو خداوند كريم رحم كنه بسرت
وای از ای پسرای چشم تنگ 🤣🤣 چقد پر جرأت هستن
تا یکی برایشان سلام میکنه ، حس ازدواجشان بالا میزنه 😝
😄😄😄😄
چقدر راحت دارین قضاوت میکنین 😒😒قضاوت نکنین قضاوت فقط مخصوص خدا است و بس
@@margan9816 قضاوت نکردم عزیز دلم واقعیتی که وجود دارد را بیان کردم . دختر طرفش یک نگاه کرده سریع پسر رفت برایش نامه داد .
@@sissi5868 خوبه ديگه حس ازدواج بالا ميزنه كدام حس بد كه نيست قواره
@@ajmalyousefi9206 آیا من گفتم بد است؟؟
وای دختر جان تو چرا انقدر دیوان هستی پسر که تو را دوست نداره تو برایش گیر یه میکنی تو یک دختر خوب و پاکیزه هستی تو حالا به نامزاد خودت فکر کن .عزیزم انشاء الله که پایان داستانت خوب باشه امین
هی هی لعنت به عشق وعاشقی 🥺😔
هزار بار
عالی بود رفیق
Ramish jan dastan ham ba sadai khodet khosh ayand ast Tashakor az zahmat tan
سلام به همه بینندگان این برنامه شنونده های این داستان عزیزان هر جوان چی دختر ویا پسر در مورد زندگی ای نوشتن باید با مشورت پدر ومادروخونواده تصمیم و بدان نمایند تا زندگی خوشبختی داشته باشن این جور عاشقی مث عشق اکر ام اینده بدبختی رو در پیشرو دارن موفق باشید
اگر كمى غيرت ميداشتى ديگر به اكرم ديگ دم چى شورا چى شلغم فكر نميكردى 😡
سلام و باتشکر از این داستان های مقبول تان برای من خیلی جالب بود بسیار عالی بود بیچاره دخترک از خداوند میخاهم که همه عاشقا بهم برسید 👌❤💯
از قصه داستان کرده خاندن کمنت ها خوب لذت داره بخدا 😂😂😂😂😂😂😂😂 ایتو خوشم میایه کمنت های رنگارنگ 😂😂😂😂هرکسی کمنت خاندن میایه لایک کنه 😂😂😂❤❤❤❤❤
مه خودم زیاد وقت میشه داستانهای تان ره گوش میکنم ولی یک چیزی خوب فهمیدم شما راه درست عاشق شدن ره یاد میتین
ضمن سلام تشکر از داستان زیبایتان .شنیدن داستانهای عاشقانه مثل رفتن به بهشت زیبا و آرامبخش است از خداوند بزرگ می خواهم از صمیم قلب که عاشقان را به هم برساند و قلب همه همیشه مملو از عشق و محبت باشد
بلی راست کفتین
عشق عاشقی 🤪🤪🤪🤣🤣🤣
لیاقت همچین دختری باید هم مثل اکرام شوهرش باشه شوهر خوب لیاقت می خواد
چی عالی گفتی فدایت خواهر
مگه ای دختر چیکار کرده ها؟
لایک چهارم
After u
چهارمک خواب رفتی
این دختر بسیار ساده خوش قلب ❤بود از گفته های اکرام از اول دروغ بوده اوره فریب داده بیچاره را
مه فکر میکنم که ای دختر اشتباه کرد ه
آی دختر چطور میتونم بالای پسر همسایه عتبار کند
او خو همرای هر دختر میباشد
بسیار داستان های خوب نشر میکنی اما در یک ویدیو ۱۰ دانه تبلیغ زیادتر است میزنه احساس مذ خراب میکنه کم بخورید همیشه بخورید
سلام و دورود به رامش عزیز
لطفا این قسم داستان ها ره نشر نکنین تمامش قصه های است مه عصاب آدم خراب میشه خلاص داستان لودگی بود بیخی ای قسم آدم ها مشکل روانی دارند خصوصا در ای داستان دختر عصابش کدام مشکل داشت
خیلی عالی بود قسمت دوم هم است 🤪
عشق های امروزی دروغ است قلب است یا ملی بس
عشق های امروزی دروغ است قلب است یا ملی بس
همين جمله خو زندگي مرا هم تباه كرد كه بايد درس بخواني وظيفه بگير باز برد يك كار ميكنيم
منمچنین چیزی را تجربه کردم بهترین مرد مردی هست کی آدمه از تح قلب دوست داشته باشه نه کی فقط بازی بده و به آدم بخنده لایق این مردا فقط فراموشیه.الان شوهرمهزاران دنیا می ارزه
قسمت دوم چی وقت نشر میشود
💔💔💔مه هم با امتو یک نامرد دوست بودم😢😢😢
Chi waqt miyaya qisti 2 yesh
قسمت بعدی کجا است من نیافتم
خدا کند که درقسمت بعدی فریب نخرد دختر دراین قسمت خوفریب بعد ازازنامزدش خورد😬😬
بلا را در پس اش میکردی لیاقت تره نداشت
اگر داستان مرا میخوانی مه نوشته کنم افغان مگذین
دروتسب میشه روان کنم
اگر مشکل نیست که نمبر روان کنین
سلام اسم رخساره است به در داستانی دارم که خودم دران گم ماندیم در صنف شش مکتب عاشق بچه همسایه ما شدیم البته این عاشقی از طرف پجه همسایه به نام اصف شروع شد این پسر دریک چینل تلویزون مشهور کار میکد تا صنف دوازده درس خوانده بوداقتصاد متوسط داشتن وماهم مادرخانه کرای زنده گی میکردی پنج خواهر برادر نداشتم وفامیل ماهمه باسواد بودند وفامیل اصف نی وانها ده نفر بودند ومن درسن چهارده بودم واصف ۲۰بود روابط همسایه گی ما خیلی خوب بود مادرم خانم روانشناس.وپدرجنرال بودپدرادم بدخوی امامهربان امامادرم ضدی چالاک زبان باز بود اصف هرصبح شش بجه نزدیک مکتب ایستاده میشد همین که مه داخل مکتب میشدم بالای موترسایکل چنان تیز میرفت که نگو خواهر کلانم هم جاسوس مادرم بود هرروز مه خانه میاد از مکتب میگفت مادر اصف باز ایستاده بود ومادرباز به بد گفت شروع میکد خداوند شاهد است که مه زیاد دوستش داشتم رابطه ما بدون کدام تماس بود وتمام مردم سرماشک کرده بودن مه که سرشار عشقم بودم وناگفته نمانه چشمایم کلان موهای دراز جلد سفید وقت میانه وتمام مردم مراغزاله جاوید میگفتن حتا مقبولتر از او واصف چشم های تنگ چاقک بود ما از کابل واصف از لوگر بودیم چند وقت گذشت خواهر کلانم نامزد شد آهسته آهسته مه چانس یافتم تا به اصف بگویم که بیا خاستگاری خو روزی رفتیم خانه عمه ام در اونجا دختر عمه ام پنهانی موبایل داشت از تلفتون اوبه کمک نفریش که فلان جای برو اصف نام بگو نمبرته بتی ودرانجا برق هم نبود خلاصه اصف رخ کرد صدایش بسیار زیبا خنده هایش ناز آنقدر مراناز میداد که نگو مه از خوشی بیخی شاک شده بودم به فکری چیزی نبودم تمام شب سپری شد شب خیلی تیرشد فرداباید خانه میرفتیم اما خفه بودم که چه وقت باز همکلام شویم درهمین فرصت کم به اصف گفتم عشقم یک کس میایه خانه ما خاستگار مادرجانته روان کو اصف گفتم جانم خودت خورد استی یک سال دیگه تحمل کو روان میکنم گفتم اگر مرا به کسی داد مادرم خنده کد وگفت هیچ امکان نداره خومجبور کدم تا بیایه به فردا امد مادروعمه اش مادر گفت نی بچه شما درس وپوهنتون نخوانده نمیتم خواهر جان اینها رفتن ومادرم همرای مه چندان برخورد درست نمیکد بالاخره به کمک خواهر کلانم مرا به یک کرد 38ساله تعلیمی وپولدار دادند ودراین زمان مه اصف هیچ از دلم بیرون نمیشد روز به روز عاشقترش میشدم بااینکه نامزد بودم دوسال نامزد ماندم خیلی به فکر اصف بودم تمام روز گپ میزنیم ونامزدهیچ خوشم نمیامد مادرم میگفت بعد از عروسی خوب میشه خلاصه اصف مه وطن را ترک قاچاقی به اتریش رفت ومه ماندم وغم ها عروسی کردم ودر خانه شوهرم خیلی ظلم ستم دیدم ومادر میگفت خیره تحمل کو بلاخره شش ماه از نامزدی مه گذشت وبه فکر اصف بیخی دیوانه شد نازهایش یادم میامد واینجا شوهر که کاملأ مثل بت است بی توجه خاستم برش زنگ بزنم درشماره اش تماس گرفتم برادربه نام شاداب گوشی را برداشت گفت اوووو خودت چطور که یاد ماکدی به عاجزی گفتم نمبر اصف میشه روان کنی گفت یک هزار دالر بتی من که توان نداشتم گفتم کم مراعت کو گفت خی بیا همرایم بخواب همبستر شو سالهای است که به خودت کمین دارم یا مه یا اصف تمام وجودم اتش گرفت موردم دنیا سرم تاریک شد بلاخره برادرش بعد از چهار سال نمبرا داد وچهار سال هر ما برش پول میدادم عشقم مرا بیخود کرده بود یک روز مدرسه میرفت تا پسرم را شامل کنم خداوند به نام فرشته یک کس را مانند فرشته آسمانی برم داد همه راز هایمه گفتم برش توسط فیسبوک او به اصفم مسج دادم اه اصف مه تو کجاستی بیا مرانجات بتی دربین غم ها استم درطول همین وقت خیلی روزهای خراب وقابل تحمل دیدم مه درامریکا امدیم با چهار طفلم واصف دراتریش ما با هم خیلی روابط عاشقانه اکنون هم داریم دوستش دارم بدون او هیچ دردنیا مرد نیست دعا کنین که یک باز ببینمش مادر ظالم تمام عمر مراسوختاند
لطفا نمبر بتین درست برتان ابزار کنم داستان مه بسیار پیچیده است نمیتوانم نوشته کنم به شکل درست لطفا
@@afghanistanmagazine8360 چه وقت نمبر. روان میکنین که داستان بگویم لطفا کمک تا بگویم تا پند باشه به دیگران خواهش میکنم صدای مره به زمین نزنین نمبر روان کنین شبکه وچینل عالی دارین مگذین لطفآ
عاشوقی خوب چیز است اما امرایی این رقم بی غیرد نی 💔
سلام لا لا رامش جان یک انتقاد داشتم هر چی است مشکلات دخترا ره میگی از ما بچها ره نمیگی
قسمت دوم اش را چی وقت نشر میکونین
عاشقی ات فلم هندی واری است
قسمت دوم چی وقت پخش میشه؟
خواهر به حرف لالارامیش گوش کو توبه کو همرای شوهرت باش
یعنی هم شوهر داشته هم پشت دوست پسر گشته ،،
؟
قربان مادر
بسیار داستان مقبول رابعه جان اما بسیار درد ناک است بسیار گیریه کردم اما رابعه جان نامزادی دوران آزمایشی است هنوز هم میتوانی فسخ کنی اما به شرط که همرای اکرام جان صحبت بکن موفق باشی .
اميد كه در قسمت هاي بعدي داستان كه نشر خواهد شد دوباره با پسرك همسايه ارتباط نگرفته باشي،بيچاره فرهاد.
سلام
عالی بود موفق باشی
👑🇦🇫❤❤❤👑
نفر آخر استم
اول
خیله دختر 😠😠😠😠😠😠😠😠
@@miladarzoo6675 کی ره گفتی
خواهرنازم دگه در قصه او بچه نشو نفسک 🥰 🥰 او بچه چند بچه نیست
❤❤❤❤❤😢😢😢😢😢😢
👌👌👌😍😍😍😂😂😂
در این دنیاهیچ عشق وجود نداره تمام شان جنون هوس است پس باید متوجه کار او زندگی خود باشم
😭😭😢😢😢😢😰😰😰😰😰😰😰
برادر افغان من ایرانی هستم حکایت شما مقبول بود اما خسته کننده اگر میشه کوتاهتر زحمت بکشید
Ss
😠😠😠😥🤐🤐🤐🤐🤐🤐
اولین داستانی پنج سال پیش شنیدم امروز بعد پنچ سال دوباره گوش می کنم 😢
😮
☹️☹️
قسمت ۲ چی وقت می مانید؟؟؟
قسمت دومش چي وقت ميايه
دوم نفر شودم ولا
😵💔💔💔💔😭
سلام
ایا این داستان ها واقعیت است ؟؟؟!!!
عالی
سلام خدمت لالارامش مه انستاگرام ندارم میشه ازواتساپ داستان خود برتان بفرستم یاشماره واتساب تان میشه بفرستین
رابعه جان قند معلوم میشود که یک فامیل با عزت هستین و او اکرام و فامیلش هیچ لیاقت خودت و فامیل ترا نداره و خداوند طرفدار تو بود که رفیق پدر جانت بعد از سالها بیایند با فامیل شما آشنا شوند و به گفته خودت که تعریف نامزدت را کردی که چقدر بچه با اخلاق با شخصیت و عاجز است و خوشبخت هستی که نامزدت کدام بچه عیاش و بی بند بار نیست که به خواست فامیل خود کرده و نامزد شده و او اکرام هیچ غیرت نداشت که وقتی تو جستجو میکدی او را که بگوی که خواستگاری بیاید مادرش خود را از تو پنهان کرد و حتا رابطه خود را قطع کرد هیچ جواب نداد به پیام هایت و پول نداشتن را بهانه کرد مادرش هم به بسیار تندی جواب داد ترا معلوم شد که مادرش به خواست خود زن خواهد گرفت به بچه خود و بعد از نامزدی هم که خانه تان آمدن که یک کنایه خود را برسانند برای فامیل تان و هم گپ تو بالای اکرام نماند و مادر جانت بسیار مهربان است و بهتر میداند که برایت گفته که ترا نگرفته مادر و خواهر اکرام تعنه دادن وقتی میگرفتن ترا هیچ وقت روی زندگی آرام را نمی دیدی و در هر مشکلات که بین تو و فامیل اکرام پیدا میشد اکرام پای خود را میکشید و اصلا در فکر تو نمی بود خلاصه خدا کنه که هیچ وقت به حرف های اکرام اعتماد نکنی و هیچ رابطه نگری و بسیار با نامزد خود رویه و کردار نیک و خوب بکو به بسیار قدر و عزت گرفتن ترا و هیچ سر خمی نداری پیش خسرانت و نامزدت را بسیار خوش نگاه کن صمیمت زیاد کن همرایش خیلی خوش چانس هستی که او رقم نامزدت خوب عاجز در نصیب تو شده و شکر گزار باشی از خداوند و کوشش کن که محبت اکرام را از قلب خود بیرون کن پیش خود فکر کن که وقتی اکرام مرا نخواست وقتی او غیرت نکد که مرا از خود کند پس به خود بگو من چرا شب و روز اشک بریزم و غم بخورم با این حرف های حقیقت قلب خود را قناعت بته و تو یک دختر هستی غرور داشته باش حیف تو و فامیل تو به همیشه فراموشش کن و خوشبخت باشی اگر کامنت من را خواندی یک جواب بته
سپاس
ای ۱۵ رپه کردت اقدر کار داد
بلئ
😔😔
❤️💚💜👍🏻
سلام رامش جان میخایم با شما تماس بیگرم چتو ؟
سلام دوستی عزیز ممنون از ویدویهای که نشر میکنی
وای وای ازین دونیا بیوفا کی هچ بفانداره
بمیرم برا دلت 🥺🥺🥺
با سلام احترام خدمت دوستان وهم وطن های گلم نباید بگیم عشق وجود نداره ولی کسانی انسان نما هست به اسم مرد که با قلب دخترای مهربان بازی میکنه لعنت براین ها
بسیار خوب کفتین شکر که ما اینقسم انسانها را داریم
اف اف به خدا خیلی درد ناک بود
درد عشق بسیاررررسخت است
انشالله که خوش باشید
خیلی عالی منتظر قسمت دوم
سيدحسين توانا
خیلی عالی بود
بسیارعالی
5th
🤦♀️🤦♀️🤦♀️
چطور میشه اینستای تان داشته باشم🤔
سلام آقا بردار عزیز منم میخوام داستان زندگیمو بگم چجوری میتونم با شما تماس بگیرم هر کسی که میدونه ب من کمک کنید
😣😣😥😥
تشکر از داستان های مقبول و زیبا تان اما یک خواهش دارم از رامش جان عزیز !
لطف نموده داستان های تان کوتاه و مختصر اپلود کنید.
کاشکی یک روز مام اول شوم مچم چی جایزه دارد🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔
قربان مادر ها که چقدر مهربان استن ❤
😔💔💔😢
عالی است داستان😍قسمت دوم است
😭😭💔💔💔💔💔💔
ولا غم انگیز بود😭
بسیار داستان های جالب شنیدنی و پند آموز را بیان میکنید رامش برادر خسته نباشین