نمایش رادیویی صد سال به این سالها | قسمت ۷ وقتی که من خوابم یا ...

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 15 чер 2024
  • نمایش رادیویی صد سال به این سالها | قسمت ۷ وقتی که من خوابم یا ...
    عاطفه» همسر «حبیب» روز بیست‌ونهم اسفند کلی کار بر سر شوهرش ریخت و حبیب نتوانست مایحتاج عید را از بازارچه بخرد.
    آقای شایسته، صاحب‌خانه‌ی آن‌ها، پایش را توی یک کفش کرد که باید پول پیش خانه را زیاد کنند. درنتیجه هرچه داشتند و نداشتند را از آن‌ها گرفت و دیگر آن‌ها پولی برای خرید خودرو نداشتند.
    آن‌ها «بابافرهنگ» و «باباعنایت»، پدرهایشان، را فرستادند تا با آقای شایسته صحبت کنند و مثلاً پادرمیانی کنند، ولی همه‌چیز به ضرر حبیب تمام شد.
    آقای شایسته و «مهتاج خانم»، بدون مشورت با حبیب، هم‌سفر آن‌ها شدند و آقای شایسته با خیال راحت خودرویی را که قرار بود حبیب بخرد، صاحب شد. تازه خانواده قرار گذاشتهبودند که دسته‌جمعی برای ناهار فردا بروند خانه‌ی آقای شایسته، اما حبیب دور از چشم عاطفه با «منوچهر» قرار می‌گذارد تا خودرو را ازچنگ آقای شایسته در بیاورد... .
    خیالکده
    مجموعه ای از قصه ها و داستان های کهن ایران و جهان به صورت نمایشی و صوتی »»
    همراه با کانال خیال کده پرواز کن ...
    در سرزمین خیال ناب پرواز کن ...
    در پهنه داستانهای پُرشُکوه در صفحه داستانهای زندگی
    🌸🌸🌸
    برای حمایت از من میتونین از این لینک برام یه کافی بخرین تا موقع ساخت و تنظیم ویدیو خوابم نبره 😉🥰
    coffeebede.com/khialkadeh
    🌸🌸🌸
    #کتاب_صوتی
    #کتاب_گویا
    #حکایت
    #پادکست
    #داستان
    #داستان_قدیمی
    #ایران
    #نمایش
    #داستان_صوتی_کوتاه
    #نمایش_رادیویی
    #نمایشنامه_صوتی
    #خیالکده
    #خیال_کده
    #خیالکده
    #ایران_صدا
    #khialkadeh
    #iran
    #story
    #padcast
    #viral
    #iranseda
    #radioshow
    آدرس خیالکده دریوتیوب / @khialkadeh
  • Розваги

КОМЕНТАРІ • 3