گلهای رنگارنگ 351 دستگاه نوا

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 20 жов 2024
  • گلهای رنگارنگ 351 دستگاه نوا
    آهنگساز : علی‌نقی وزیری
    با همکاری: عبدالوهاب شهیدی، روح‌الله خالقی
    شعر ترانه: محیط طباطبایی
    خواننده : عبدالوهاب شهیدی
    اشعار متن برنامه: سعدی، غزالی مشهدی، آذر بیگدلی، یغمای جندقی
    گوینده: آذر پژوهش
    آذر پژوهش :
    چه خوش است بوی عشق از نفس نیازمندان
    دل از انتظار خونین، دهن از امید خندان
    نفسی بیا و بنشین، سخنی بگو و بشنو
    که قیامت است چندین سخن از دهان خندان
    سعدی - غزل
    عبدالوهاب شهیدی :
    در موسم گل که گلستان
    بندد در کاخ و شبستان
    گیرد ره گردش مستان
    با من تو بیا سوی بستان
    در کنار گلزاری، بیا تا بنشینیم
    زیر شاخ پربرگی، مکانی بگزینیم
    گلشن طبیعت را شکفته ببینیم
    غنچه‌های خندان را ز گلبن بچینیم
    چو بوی محبت ز مویت ببوید
    به اشک مسرت رخ خود بشوید
    محیط طباطبایی - غزل
    آذر پژوهش :
    روی بتان گرچه سراسر خوش است
    کشته‌ی آنیم که عاشق‌کش است
    غزالی مشهدی - غزل
    آذر پژوهش :
    هر بت رعنا که جفاکیش‌تر
    میل دل ما سوی او بیشتر
    لاله‌رخان گر همه داغ دل‌اند
    روشنی چشم و چراغ دل‌اند
    مهر و جفاکاری‌شان دل‌فروز
    دیدن و نادیدن‌شان سینه‌سوز
    آذر بیگدلی - غزل
    عبدالوهاب شهیدی :
    شد فاش در آفاقم، آوازه به شیدایی
    معروف جهان گشتم، از دولت رسوایی
    خیز ای دل دیوانه، کز بهر تو می‌گردند
    ویرانه به ویرانه، طفلان تماشایی
    وقت است که خون گردد، بیم است که خون گریم
    دل از ستم تن‌ها، من از غم تنهایی
    گفتی که شوم سرمست، گیرم به دو بوست دست
    از بهر چه خواهی بست، عهدی که نمی‌پایی
    یغمای جندقی - غزل
    آذر پژوهش :
    خرمی ما غم عشق است و بس
    شادی ما ماتم عشق است و بس
    آذر بیگدلی - غزل
    غزالی‌ مشهدی‌ از شـاعران عـارف‌پیشه‌ سده دهم هجری است. او از جمله شاعرانی به شمار می رود که توانست در خلال اشعار خود به طور تـعریض‌آمیز یا در لباس طنز کمبودها، نابسامانی‌ها، وضعیت‌ ناآرام درهم ریخته و نابهنجار عصر خود را نـشان دهد.
    در همان زادگاهش به تحصیل‌ و فراگرفتن‌ علوم و ادب پرداخت به هنرها آراسته شد و شاعری آغاز کرد و در همان دوران جوانی بود که از نیِ کلکش همه شهد و شکر می‌ریخت به دربار شاه تهماسب صـفوی راه‌ یافت‌. سرانجام او در دربار شاه تهماسب دوام نیاورد و از بیم جان و آزار بدخواهان روی به هندوستان نهاد و بیشتر دوران شهرت و برخورداری ادبی خود را در آن‌ سرزمین‌ گذراند. نخست به دِِکن رفـت‌ امـا در آن‌جا نیز اخترِ مرادش چنان‌که باید ندرخشید تا آن‌که علی قلی‌خان مشهور به خان‌زمان که از امرای بزرگ بود، قدر وی بدانست. در این‌ زمان‌ بـه مـلک‌الشعرایی مـفتخر شد و ۶ سال آخر عمر را در دربار آن پادشاه مـقتدر ادب ‌دوست با سربلندی‌ به‌ سر برد. او نخستین شاعری است که در دولت گورکانی هند مرتبه‌ ملک‌الشعرایی‌ یافت‌ و با شاعران بلندپایه‌ دربار اکبری مـعاشر و مـجالس بـود.

КОМЕНТАРІ • 11