دوستانی جوانتر که از دوران شادروان محمدرضاشاه کمتر میدانند یا هیچ آگاهی ندارند و خودشان هم چون در گنداب اسلامی در تنگدستی و بیکاری و پوچی و تحقیر بزرگ شده اند ، خیلی زود فریب « بزرگنمایی از رژیم شاه» میخورند و می شنوند « شیر و پنیر و موز رایگان » در سالهای پایانی سلطنت شاه ... و امروز از آن « پنیر و شیر شیمیایی بدمزه » را در خیال خود " آرزوی لوکس" می بینند و یک حالت نوستلژیک از آن زمان پیدا میکنند در حالیکه از چگونگی صادرات 6 میلیون بشکه نفت در روز و ماجرای خرید کالاها وارداتی از آمریکا و اروپا بدور هستند و نمیدانند که در سالهای میانی دهۀ پنجاه خورشیدی که شرکتها نفتی آمریکا و انگلیس نرخ هر بشکه نفت را چندین برابر کردند تا کشورهایی مانند ژاپن ناچار شوند پولهای هنگفتی برای خرج نفت خود بپردازند ( این پروژه برای این بود کشورهایی مانند ژاپن که دلارهای فراوانی از فروش کالای خودشان در آمریکا و اروپا بدست آورده بودند برای خرید نفت گرانتر بپردازند و بایستی با این ترفند آن دلارها به آمریکا و اروپا برگردند). بر اساس این پروژه که در زمان دولت ریچارد نیکسون (رییس جمهور آمریکا در دهۀ پنجاه خورشیدی) ، دلارهای نفتی برآمده از فروش نفت بایستی به چند بانک ویژه در آمریکا واریز می شدند تا پولها در بازار سرمایه گذاری شوند و کار ایجاد شود ! ـ شادروان مانوک خدابخشیان در این باره چندین برنامه داشت ولی گویا بچه های ایران، آشفته تر و خشمگین تر و یا بسیار نادان تر از این حرفها هستند که این سخنان مانوک را بشنوند و درک درستی از آن سخنان مانوک (بگفتۀ او : میان خطوط) داشته باشند بهر روی بخشی از آن دلارهای نفتی بایستی صرف خرید کالاهای گوناگون از آمریکا و اروپا می شدند. برنامۀ «تغذیه رایگان» که در میانۀ دهۀ پنجاه خورشیدی در ایران انجام شد بخش کوچکی از این پروژه بود. خرید شیر پاکتی (بدمزه مواد شیمیایی) کوچک و پنیرهای بدمزۀ کوچک ( با مواد شیمیایی درست شده بود که کش میمامد و مانند لاستیک بود ) سه گوش از کشور هلند انجام می شد و نیز خرید موز و بیسکویت که از دیگر شرکتهای آمریکایی و اروپایی انجام میشدند ، بود ( گاهی موزهای خریداری شده در کشتیهایی که در بندرها ایران پهلو گرفته بودند ماهها میماند و موزها می گندیدند و کشتیها بناچار موزها را به دریا میریختند و با گرفتن خصارت از دولت ایران برمیگشتند چون ایران کامیون مورد نیاز برای بارگیری در بندرها نداشت)، این پروژه بخش کوچکی از آن خریدها بود که بایستی انجام می شد ( شیر و پنیر لاستیکی بدمزه که با مواد شیمیایی در هلند درست میشدند تا در گرما و هفته ها فاسد نشوند ولی آنها هرگز قابل خوردن نبودند و بچه های مدرسه با آنکه گرسنه هم بودند ولی از خوردن آن شیر و پنیر شیمیایی بدمزه هلندی خودداری میکردند و به سر و کله هم میزدند ولی اگر روزی بجای شیر و پنیر هلندی ، یک موز یا یک بیسکویت و یا صد گرم کشمش به آنها داده می شد تنها آنها را میخوردند)ـ بیشتر دلارهای نفتی تسلیحات نظامی (جتهای جنگی اف 14 و اف 16 ، تانکهای چیفتن، هواپیمای ای وکس، توپها و رادارها و موشکهای نقطه زن و نفربرها و ناوهای جنگی و کشتیها و ساختن پایگاههای نظامی ...) و بخش دیگر پولها صرف خرید کالاهای مصرفی چون اتومبیل و کامیون و اتوبوس و تریلی و کالاهای خانگی مانند کفش و مبل و کولر و اجاق و تلویزیون و پنکه و لوازم برقی و رخت و لباس و لوازم آرایشی و لوازم آشپزخانه و نیز پروژه های بزرگی مانند نیروگاههای برق و ماشین آلات کشاورزی و جاده سازی و ... از کشورهای اروپایی و آمریکایی می شدند و دلارهای نفتی باقیمانده به کشورهای اروپایی بصورت وام داده میشدند ( وام به انگلیس، وام به سوئد، وام به فرانسه، وام به ایتالیا و یا خرید سهام کمپانیهای اروپایی تا از ورشکستگی نجات یابند ( خرید سهام شرکتهای آلمانی مانند دایملر بنر و کروپ آلمان و ...) این پروژه های از پیش تایین شده برای برگشت دلارهای نفتی بود و بایستی انجام می شدند و محمدرضاشاه در تصمیم گیریهای آن هیچ نقشی نداشت ولی در ظاهر می بایستی روزنامه های اروپا و آمریکا برای لاپوشانی سیاستهای نفتی پشت پردۀ خودشان ، کسانی مانند محمدرضاشاه را گنده میکردند که مثلا این شاه ایران است که نفت را گران کرده است ! ـ در آن زمان هم مردم ساده جهان که از پشت ماجراهای دولت ریچاد نیکسون ( پروژۀ نفتی و بارها دیدار هنری کیسینجر با محمدرضاشاه در دهۀ پنجاه) بیخبر بودند بناچار دروغهای روزنامه های اروپایی و آمریکایی را باور میکردند که مثلا شاه ایران و کشورهای صادرکنندۀ نفت (اوپک) نرخ نفت را افزایش داده اند تا از آن آدمهای نفت فروش ، یک داستان باورکردنی بسازند و به خورد جهانیان بدهند کسانی که اسیر پروپگندای روزنامه های اروپایی و آمریکایی بودند و فریب گفتگوهای از پیش تنظیم شده شاه با خبرنگار اروپایی و آمریکایی را میخوردند ( تلویزیون منونو آن گفتگوهای نمایشی را از آرشیو تلویزیونهای اروپایی خریداری کرده و بعنوان "سند" پخش کرد و بچه های ایران هم میگویند واوووو چه خبر بوده) در حالیکه همۀ آن داستانها ، ساختگی بودند و بخشی از پروژۀ « برگرداندن دلارهای نفتی به اروپا و آمریکا » بشمار می آمدند و محمدرضاشاه تنها در آن میانه یک هنرپیشه ای بود که نقشی که به وی داده شده را با کمک رسانه های تبلیغاتی ایرانی و اروپایی و آمریکایی ایفا میکرد تا مثلا حقیقی جلوه کند ولی شاه هرگز شخص تصمیم گیرنده در تایین نرخ برای نفت جهانی و برگرداندن دلارهای نفتی از ژاپن به اروپا و آمریکا نبود ـ آن گفتگوهایی که برای رسانه های اروپایی و آمریکایی تهیه و ادیت می شدند، هرگز در ایران پخش نمی شدند ـ در زمان گنداب اسلامی در سال 1357 رژیم شاه نزدیک به 15 میلیارد دلار با کمپانیهای اروپایی و آمریکایی قراردادهای گوناگون داشت و پایگاههای جاسوسی آمریکا در بهشهر و در مرز شوروی و نیز در کوههای البرز برای جاسوسی از شوروی و عراق برقرار بود و چندین هزار مستشار آمریکایی در ایران کار میکردند و از دولت ایران حقوقهای بالا دریافت میکردند .... چرا آمریکا بخواهد همۀ آن مزایا و داد و ستد بازرگانی و نظامی را به یک ملای پیر مرُدنی (خمینی) ترجیح بدهد؟ ـ در 15 خرداد سال 1342 هم شاه آمادۀ فرار از ایران بود و اگر شاه رفته بود اوضاع در ایران میتوانست بسادگی به انقلاب خمینی بیانجامند .... آیا در آن زمان هم آمریکا و انگلیس میخواستند در ایران انقلاب کنند؟ ـ تا نظر و دیدگاه شما نازنینان چه باشد با سپاس
تز کمر بند سبز هنری کسینجر و اشغال افغانستان توسط شوروی سابق وطرح جلوگیری از نفوذ کمونیسم خاورمیانه را تغییر داد باکمک آمریکا وپاکستان وانگلیس وفرانسه
وقتی امروز حدود ده میلیون جوان دختر و پسر از سن ازدواجشان گذشته و ناامید به سمت مرگ در حرکتن تکلیفه صفر تا صده حکومت مشخصه وقتی یک جوان از یک ازدواج از یک زندگی معمولی محرم باشه دیگه چی میتوان گفت
خب اگه شاه خودش از کشور فرار بکنه ، چی ؟ ـ خب اگر شاه در یک کشوری قانونی باشه و اهل حساب و کتاب هم باشه که از کشور خودش فرار نمیکنه و از چهار تا ملای لواطی که نباید بترسته ، نه؟ ـ شاه ژاپن را ببین که با اینکه آمریکا بمب اتمی روی ژاپن انداخت باز از جای خودش تکون نخورد و در کشورش ماند و مردم ژاپن هم هم به پایش وایستند ـ ولی اگر محمدرضاشاه با یک باد از سوی آخوند شیعه طالبانی از کشورش فرار کرد ( مانند اشرف غنی ) که دیگه شاه نیست و این « شعار توخالی » هم هیچ معنی نداشته و نداره ـ آمریکا و آلمان و فرانسه و اسپانیا و اتریش و سوئیس و فنلاند و ... مگه شاه دارند ؟ ـ حساب و کتاب در یک کشور که نباید به یک « شخص » وابسته باشه و تو نازنین هم بایستی کمی این چیزها را خودت بسنجی و ببینی که گفتن هر شعار دروغ و بی معنی هم درست نیست
نتیجه اینست که ظلم را بر سر مهاجرین افغان کمتر کند بهتر میشه . جوانان ایرانستانی باید به افغانستان برای کار برود . ریس اداره کار و رونق امارات اعلان کردن که ما کارگر ارزان لازیم داریم .
دوستانی جوانتر که از دوران شادروان محمدرضاشاه کمتر میدانند یا هیچ آگاهی ندارند و خودشان هم چون در گنداب اسلامی در تنگدستی و بیکاری و پوچی و تحقیر بزرگ شده اند ، خیلی زود فریب « بزرگنمایی از رژیم شاه» میخورند و می شنوند « شیر و پنیر و موز رایگان » در سالهای پایانی سلطنت شاه ... و امروز از آن « پنیر و شیر شیمیایی بدمزه » را در خیال خود " آرزوی لوکس" می بینند و یک حالت نوستلژیک از آن زمان پیدا میکنند در حالیکه از چگونگی صادرات 6 میلیون بشکه نفت در روز و ماجرای خرید کالاها وارداتی از آمریکا و اروپا بدور هستند و نمیدانند که در سالهای میانی دهۀ پنجاه خورشیدی که شرکتها نفتی آمریکا و انگلیس نرخ هر بشکه نفت را چندین برابر کردند تا کشورهایی مانند ژاپن ناچار شوند پولهای هنگفتی برای خرج نفت خود بپردازند ( این پروژه برای این بود کشورهایی مانند ژاپن که دلارهای فراوانی از فروش کالای خودشان در آمریکا و اروپا بدست آورده بودند برای خرید نفت گرانتر بپردازند و بایستی با این ترفند آن دلارها به آمریکا و اروپا برگردند). بر اساس این پروژه که در زمان دولت ریچارد نیکسون (رییس جمهور آمریکا در دهۀ پنجاه خورشیدی) ، دلارهای نفتی برآمده از فروش نفت بایستی به چند بانک ویژه در آمریکا واریز می شدند تا پولها در بازار سرمایه گذاری شوند و کار ایجاد شود ! ـ شادروان مانوک خدابخشیان در این باره چندین برنامه داشت ولی گویا بچه های ایران، آشفته تر و خشمگین تر و یا بسیار نادان تر از این حرفها هستند که این سخنان مانوک را بشنوند و درک درستی از آن سخنان مانوک (بگفتۀ او : میان خطوط) داشته باشند
بهر روی بخشی از آن دلارهای نفتی بایستی صرف خرید کالاهای گوناگون از آمریکا و اروپا می شدند. برنامۀ «تغذیه رایگان» که در میانۀ دهۀ پنجاه خورشیدی در ایران انجام شد بخش کوچکی از این پروژه بود. خرید شیر پاکتی (بدمزه مواد شیمیایی) کوچک و پنیرهای بدمزۀ کوچک ( با مواد شیمیایی درست شده بود که کش میمامد و مانند لاستیک بود ) سه گوش از کشور هلند انجام می شد و نیز خرید موز و بیسکویت که از دیگر شرکتهای آمریکایی و اروپایی انجام میشدند ، بود ( گاهی موزهای خریداری شده در کشتیهایی که در بندرها ایران پهلو گرفته بودند ماهها میماند و موزها می گندیدند و کشتیها بناچار موزها را به دریا میریختند و با گرفتن خصارت از دولت ایران برمیگشتند چون ایران کامیون مورد نیاز برای بارگیری در بندرها نداشت)، این پروژه بخش کوچکی از آن خریدها بود که بایستی انجام می شد ( شیر و پنیر لاستیکی بدمزه که با مواد شیمیایی در هلند درست میشدند تا در گرما و هفته ها فاسد نشوند ولی آنها هرگز قابل خوردن نبودند و بچه های مدرسه با آنکه گرسنه هم بودند ولی از خوردن آن شیر و پنیر شیمیایی بدمزه هلندی خودداری میکردند و به سر و کله هم میزدند ولی اگر روزی بجای شیر و پنیر هلندی ، یک موز یا یک بیسکویت و یا صد گرم کشمش به آنها داده می شد تنها آنها را میخوردند)ـ
بیشتر دلارهای نفتی تسلیحات نظامی (جتهای جنگی اف 14 و اف 16 ، تانکهای چیفتن، هواپیمای ای وکس، توپها و رادارها و موشکهای نقطه زن و نفربرها و ناوهای جنگی و کشتیها و ساختن پایگاههای نظامی ...) و بخش دیگر پولها صرف خرید کالاهای مصرفی چون اتومبیل و کامیون و اتوبوس و تریلی و کالاهای خانگی مانند کفش و مبل و کولر و اجاق و تلویزیون و پنکه و لوازم برقی و رخت و لباس و لوازم آرایشی و لوازم آشپزخانه و نیز پروژه های بزرگی مانند نیروگاههای برق و ماشین آلات کشاورزی و جاده سازی و ... از کشورهای اروپایی و آمریکایی می شدند و دلارهای نفتی باقیمانده به کشورهای اروپایی بصورت وام داده میشدند ( وام به انگلیس، وام به سوئد، وام به فرانسه، وام به ایتالیا و یا خرید سهام کمپانیهای اروپایی تا از ورشکستگی نجات یابند ( خرید سهام شرکتهای آلمانی مانند دایملر بنر و کروپ آلمان و ...)
این پروژه های از پیش تایین شده برای برگشت دلارهای نفتی بود و بایستی انجام می شدند و محمدرضاشاه در تصمیم گیریهای آن هیچ نقشی نداشت ولی در ظاهر می بایستی روزنامه های اروپا و آمریکا برای لاپوشانی سیاستهای نفتی پشت پردۀ خودشان ، کسانی مانند محمدرضاشاه را گنده میکردند که مثلا این شاه ایران است که نفت را گران کرده است ! ـ در آن زمان هم مردم ساده جهان که از پشت ماجراهای دولت ریچاد نیکسون ( پروژۀ نفتی و بارها دیدار هنری کیسینجر با محمدرضاشاه در دهۀ پنجاه) بیخبر بودند بناچار دروغهای روزنامه های اروپایی و آمریکایی را باور میکردند که مثلا شاه ایران و کشورهای صادرکنندۀ نفت (اوپک) نرخ نفت را افزایش داده اند تا از آن آدمهای نفت فروش ، یک داستان باورکردنی بسازند و به خورد جهانیان بدهند
کسانی که اسیر پروپگندای روزنامه های اروپایی و آمریکایی بودند و فریب گفتگوهای از پیش تنظیم شده شاه با خبرنگار اروپایی و آمریکایی را میخوردند ( تلویزیون منونو آن گفتگوهای نمایشی را از آرشیو تلویزیونهای اروپایی خریداری کرده و بعنوان "سند" پخش کرد و بچه های ایران هم میگویند واوووو چه خبر بوده) در حالیکه همۀ آن داستانها ، ساختگی بودند و بخشی از پروژۀ « برگرداندن دلارهای نفتی به اروپا و آمریکا » بشمار می آمدند و محمدرضاشاه تنها در آن میانه یک هنرپیشه ای بود که نقشی که به وی داده شده را با کمک رسانه های تبلیغاتی ایرانی و اروپایی و آمریکایی ایفا میکرد تا مثلا حقیقی جلوه کند ولی شاه هرگز شخص تصمیم گیرنده در تایین نرخ برای نفت جهانی و برگرداندن دلارهای نفتی از ژاپن به اروپا و آمریکا نبود ـ آن گفتگوهایی که برای رسانه های اروپایی و آمریکایی تهیه و ادیت می شدند، هرگز در ایران پخش نمی شدند ـ
در زمان گنداب اسلامی در سال 1357 رژیم شاه نزدیک به 15 میلیارد دلار با کمپانیهای اروپایی و آمریکایی قراردادهای گوناگون داشت و پایگاههای جاسوسی آمریکا در بهشهر و در مرز شوروی و نیز در کوههای البرز برای جاسوسی از شوروی و عراق برقرار بود و چندین هزار مستشار آمریکایی در ایران کار میکردند و از دولت ایران حقوقهای بالا دریافت میکردند .... چرا آمریکا بخواهد همۀ آن مزایا و داد و ستد بازرگانی و نظامی را به یک ملای پیر مرُدنی (خمینی) ترجیح بدهد؟ ـ
در 15 خرداد سال 1342 هم شاه آمادۀ فرار از ایران بود و اگر شاه رفته بود اوضاع در ایران میتوانست بسادگی به انقلاب خمینی بیانجامند .... آیا در آن زمان هم آمریکا و انگلیس میخواستند در ایران انقلاب کنند؟ ـ
تا نظر و دیدگاه شما نازنینان چه باشد
با سپاس
عجب ! هنوز هم دارند برایمان لقمه میپیچند ، و تلاش دارند بازور به ما یخورانند ، وما در خواب و یا در توهمیم ،
تز کمر بند سبز هنری کسینجر و اشغال افغانستان توسط شوروی سابق وطرح جلوگیری از نفوذ کمونیسم خاورمیانه را تغییر داد باکمک آمریکا وپاکستان وانگلیس وفرانسه
آقای فلاحتی صحبتهای شما کاملا درست است. باید در آن زمان زندگی میکردید تا صحت صحبتهای فلاحتی را تایید کنید❤
سبک درست اقتصاد و ارز و شاخص ارز و دلار با رویکرد اعتبار و اوراق قرضه امریکا❤
آقای فلاحتی بهترین و تاپ ترین مجری و گوينده تلویزیونی هستند
عجیب ....عجیب...
درود مهدی جان..لطفا شاه فقید را با احترام یاد کن
وقتی امروز حدود ده میلیون جوان دختر و پسر از سن ازدواجشان گذشته و ناامید به سمت مرگ در حرکتن تکلیفه صفر تا صده حکومت مشخصه وقتی یک جوان از یک ازدواج از یک زندگی معمولی محرم باشه دیگه چی میتوان گفت
زنده باد آقای مهدی فلاحتی
کشورکه شاه نداره حسابوکتاب نداره❤❤
خب اگه شاه خودش از کشور فرار بکنه ، چی ؟ ـ
خب اگر شاه در یک کشوری قانونی باشه و اهل حساب و کتاب هم باشه که از کشور خودش فرار نمیکنه و از چهار تا ملای لواطی که نباید بترسته ، نه؟ ـ شاه ژاپن را ببین که با اینکه آمریکا بمب اتمی روی ژاپن انداخت باز از جای خودش تکون نخورد و در کشورش ماند و مردم ژاپن هم هم به پایش وایستند ـ ولی اگر محمدرضاشاه با یک باد از سوی آخوند شیعه طالبانی از کشورش فرار کرد ( مانند اشرف غنی ) که دیگه شاه نیست و این « شعار توخالی » هم هیچ معنی نداشته و نداره ـ
آمریکا و آلمان و فرانسه و اسپانیا و اتریش و سوئیس و فنلاند و ... مگه شاه دارند ؟ ـ
حساب و کتاب در یک کشور که نباید به یک « شخص » وابسته باشه و تو نازنین هم بایستی کمی این چیزها را خودت بسنجی و ببینی که گفتن هر شعار دروغ و بی معنی هم درست نیست
نتیجه اینست که ظلم را بر سر مهاجرین افغان کمتر کند بهتر میشه . جوانان ایرانستانی باید به افغانستان برای کار برود . ریس اداره کار و رونق امارات اعلان کردن که ما کارگر ارزان لازیم داریم .
خب براى اينكه ظلم به أفغانها كم بشه، بهتر نيست برگردند به افغانستان ، افغاستانى اومده المان ، اونجا كه ديگه ظلم نيست، برو تو زندانهاى المان از نزديك مشاهده ميكنى ، چندتا افغانى در زندان هستند ، بجرم سرقت، مواد مخدر، تجاوز .