افرین به شاعر توس. چقدر بیت های زیبای سروده است. بعضی از این بیت ها را همیشه میشود استفاده کرد. همه کارهای جهان را در است مگر مرگ که آن را در دیگر است. من وقتی در یک کاری میمانم باید این بیت را بخودم بگویم. کسی بی بهانه نسازد بدی. انشاالله کسی از ما بدی ندیده باشد. نه پیش و نه در آینده. اگر باره آهنینی بجای سپهرت بساید نمانی بجای. زیاد خودتو گنده نکن آخرسر ما همه رفتنده هستیم. شاعران دیگر هم این را به نوع های دیگری کفتند. فردوسی در داستان ها همش به شاهان گفت جاودان نخواهید بود و همه یک روزی میروند. همه ساختمان ها از بین میروند. خوش بختانه این ابیات جاودان خواهند بود. چون نکو هستند.
و در مورد فردوسی و شاهنامه اش! شاهنامه نویسی فقط مخصوص به فردوسی نیست. قبل از فردوسی و بعد از فردوسی نیز شاهنامه نویسی رایج بوده است. مثلا شاهنامه دقیقی، شاهنامه چنگیزی، شاهنامه ایلخانی، شاهنامه طهماسبی، شاهنامه نادری، شاهنامه های عثمانی و بسیاری از شاهنامه های دیگر اصلا ربطی به شاهنامه فردوسی ندارند. ولی شاهنامه فردوسی کلا یک مسئله دیگری دارد که باید جداگانه توضیح داده شود. منابع هم دوره فردوسی مثل «علی نامه» ربیع و همچنین «کتاب النقص» عبدالجلیل رازی قزوینی او را جاسوس حلقه به گوش کرامیان از بازماندگان بنی امیه نوشته اند. آنها با حمایت مالی به فردوسی وظیفه جلوگیری از رواج مذهب و طریقتهای شیعه در خراسان را محول کرده بودند. با این تابلو فردوسی نوکر اعراب کرامی بوده و ناسیونالیست خواندن او افسانه ای است که در دوره پهلوی بنا به اهداف سیاسی و فرهنگی تبلیغ می شد. بدین خاطر متون تازه ای جعل شد که ملک الشعرای بهار، مجتبی مینوی و دیگر محققین نیز به این متنها اعتراض کرده اند. حتی مزار فردوسی هم هدیه جعلی شرقشناسان غربی به پهلویها بود و همین انگلیسیها در هندوستان اساس این جعلیات را پایه ریزی کرده بودند. همچنانکه اکثریت شاعران، ادیبان و مورخین دوره های مختلف تاریخ فلات ایران فردوسی را نکوهش حتی مسخره کرده اند. مثل عارف بزرگ عطار نیشابوری، انوری، فرخی سیستانی، مغزی نیشابوری، عبید زاکانی، فقیه مشهور مذکر کرکانی، احمد بن حسن میمندی، سراینده یوسف و زلیخا، محمد شبانکارهای، شاعر آشوب هندی و غیره شاهنامه فردوسی از لحاظ ادبی هم اثری بسیار پیش و پا افتاده می باشد. همچنانکه ادوارد براون شاهنامه را تهی از زیبایی و ذوق هنری و دارای وزن و تشبیه های یکنواخت می داند و به نظر ایشان «شاهنامه حتی یک لحظه توان برابری با معلقات عربی را ندارد.» در خاتمه هجو عبید زاکانی از فردوسی و قهرمان داستانش رستم را می آوریم . این هجویه در اثر “اخلاق الاشراف” زاکانی موجود می باشد. «در تواريخ آمده است كه رستم زال آن همه ناموس و شوكت از كون دادن يافت. چنان كه گفته بود: تهمتن چو بگشاد شلوار بند، به زانو درآمد يل ارجمند. عمودى برآورد هومان چو دود، بدان سان كه پيران-ش فرموده بود. چنان در زه كون رستم سپوخت، كه از زخم آن كون رستم بسوخت.» اخلاق الاشراف عبید زاکانی آری ایرانشهری ملغمه ای از بی سوادی، لومپنیزم، حقه بازی، شارلاتانیزم و جاسوسی بیگانگان است.
افرین به شاعر توس. چقدر بیت های زیبای سروده است.
بعضی از این بیت ها را همیشه میشود استفاده کرد.
همه کارهای جهان را در است مگر مرگ که آن را در دیگر است. من وقتی در یک کاری میمانم باید این بیت را بخودم بگویم.
کسی بی بهانه نسازد بدی. انشاالله کسی از ما بدی ندیده باشد. نه پیش و نه در آینده.
اگر باره آهنینی بجای سپهرت بساید نمانی بجای. زیاد خودتو گنده نکن آخرسر ما همه رفتنده هستیم. شاعران دیگر هم این را به نوع های دیگری کفتند. فردوسی در داستان ها همش به شاهان گفت جاودان نخواهید بود و همه یک روزی میروند. همه ساختمان ها از بین میروند. خوش بختانه این ابیات جاودان خواهند بود. چون نکو هستند.
و در مورد فردوسی و شاهنامه اش!
شاهنامه نویسی فقط مخصوص به فردوسی نیست. قبل از فردوسی و بعد از فردوسی نیز شاهنامه نویسی رایج بوده است. مثلا شاهنامه دقیقی، شاهنامه چنگیزی، شاهنامه ایلخانی، شاهنامه طهماسبی، شاهنامه نادری، شاهنامه های عثمانی و بسیاری از شاهنامه های دیگر اصلا ربطی به شاهنامه فردوسی ندارند. ولی شاهنامه فردوسی کلا یک مسئله دیگری دارد که باید جداگانه توضیح داده شود.
منابع هم دوره فردوسی مثل «علی نامه» ربیع و همچنین «کتاب النقص» عبدالجلیل رازی قزوینی او را جاسوس حلقه به گوش کرامیان از بازماندگان بنی امیه نوشته اند. آنها با حمایت مالی به فردوسی وظیفه جلوگیری از رواج مذهب و طریقتهای شیعه در خراسان را محول کرده بودند. با این تابلو فردوسی نوکر اعراب کرامی بوده و ناسیونالیست خواندن او افسانه ای است که در دوره پهلوی بنا به اهداف سیاسی و فرهنگی تبلیغ می شد. بدین خاطر متون تازه ای جعل شد که ملک الشعرای بهار، مجتبی مینوی و دیگر محققین نیز به این متنها اعتراض کرده اند. حتی مزار فردوسی هم هدیه جعلی شرقشناسان غربی به پهلویها بود و همین انگلیسیها در هندوستان اساس این جعلیات را پایه ریزی کرده بودند.
همچنانکه اکثریت شاعران، ادیبان و مورخین دوره های مختلف تاریخ فلات ایران فردوسی را نکوهش حتی مسخره کرده اند. مثل عارف بزرگ عطار نیشابوری، انوری، فرخی سیستانی، مغزی نیشابوری، عبید زاکانی، فقیه مشهور مذکر کرکانی، احمد بن حسن میمندی، سراینده یوسف و زلیخا، محمد شبانکارهای، شاعر آشوب هندی و غیره
شاهنامه فردوسی از لحاظ ادبی هم اثری بسیار پیش و پا افتاده می باشد. همچنانکه ادوارد براون شاهنامه را تهی از زیبایی و ذوق هنری و دارای وزن و تشبیه های یکنواخت می داند و به نظر ایشان «شاهنامه حتی یک لحظه توان برابری با معلقات عربی را ندارد.»
در خاتمه هجو عبید زاکانی از فردوسی و قهرمان داستانش رستم را می آوریم . این هجویه در اثر “اخلاق الاشراف” زاکانی موجود می باشد.
«در تواريخ آمده است كه رستم زال آن همه ناموس و شوكت از كون دادن يافت.
چنان كه گفته بود:
تهمتن چو بگشاد شلوار بند،
به زانو درآمد يل ارجمند.
عمودى برآورد هومان چو دود،
بدان سان كه پيران-ش فرموده بود.
چنان در زه كون رستم سپوخت،
كه از زخم آن كون رستم بسوخت.»
اخلاق الاشراف
عبید زاکانی
آری ایرانشهری ملغمه ای از بی سوادی، لومپنیزم، حقه بازی، شارلاتانیزم و جاسوسی بیگانگان است.