داستانی عجیب از تاثیر اندیشه | استاد فرحزاد

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 14 жов 2024

КОМЕНТАРІ • 5

  • @h.b2029
    @h.b2029 2 місяці тому +1

    ❤❤ ❤❤ ❤❤ ❤❤ ❤❤ ❤❤ ❤❤
    بسیار عالی. خیلی ممنون. خدا یارتان. التماس دعا.
    بفضلک و رحمتک یا ارحم الراحمین.
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم،
    اللهم صل علی جميع الانبیا و المرسلین

  • @jakdoner6551
    @jakdoner6551 2 місяці тому

    یا حسین

  • @hahalsaadaat8590
    @hahalsaadaat8590 2 місяці тому

    عالی 👍💐💐💐💐💐💐💚💚💚

  • @blackeyes3429
    @blackeyes3429 2 місяці тому

    🙏🏻🤲🙏🏻🤲🙏🏻🤲🙏🏻🤲🙏🏻

  • @user-vg4qw6vw6f
    @user-vg4qw6vw6f 2 місяці тому

    ⭕️معجزات سر مقدس امام، از کوفه تا شام
    ابن زیاد در روز 15 (یا 19) محرم سر مقدس امام حسین (علیه السلام) و دیگر شهدا را به همراه کودکان و زنان ، با شمربن ذی الجوشن به شام فرستاد و به دست و پا و گردن مبارک امام سجاد (علیه السلام) زنجیر انداخت و اسراء را سوار بر شتر بی‌ جهاز نمود. آن شقى، اهل بیت عصمت و طهارت را مانند اسیران کفار، شهر به شهر با ذلت راهی شام کرد به گونه ای که مردم به تماشاى آن ها مى‌آمدند.
    🔹یکی از حوادث خارق‌العاده‌ای که گزارش آن در بسیاری از منابع هست، دست یا قلمی آهنین است که در برابر مامورانی که در حال عیش و نوش در اولین شب بعد از حرکت داشتند بود که از دیوار برآمد و شعر زیر را در نکوهش قاتلان امام حسین (علیه‌السّلام)، با خون بر روی دیوار نوشت:
    🔻«اَتَرْجُو اُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَیْنًا ••• شَفَاعَةَ جَدِّهِ یَوْمَ الْحِسَابِ» «آیا امتی که حسین را به قتل رساند، به شفاعت جدش در روز حساب امیدوار است؟»... چون ماموران ابن زیاد چنین معجزه‌ای را از سر امام (ع) دیدند، سر را رها کرده، پا به فرار گذاشتند ، ولی دوباره برگشتند.
    🔹همچنین حارث بن وُکَیدَه میگوید: من از حاملان سر حسین (ع) بودم که شنیدم سر بر روی نیزه، سوره کهف را می‌خواند. در خود شک کردم که من صدای ابی عبدالله را می‌شنوم. دوباره شنیدم: ‌ای پسر وکیده آیا دانستی که همه ما ائمه زنده‌ایم و نزد پروردگارمان روزی می‌خوریم؟ با خود‌ اندیشیدم که سر را سرقت کنم. فرمود: ‌ای پسر وکیده، این کار برای تو ممکن نیست. این گروه را رهایشان کن.