داستان بسیار آشنایی بود. تنهایی سال های آخر زندگی که در انتظار همه مان است. دستمریزاد. صدای شما و گویندگی گرم شما لذت شنیدن این داستان را دوچندان میکند👏🙏👏🙏
چه قصه ی تلخی از تنهایی و تنهایی و تنهایی.....روزگاری چنان زیستن و در ایام پیری چنین بی همه کس شدن.....حکایت آینده نه چندان دور خودم بود گویا........سپاس فراوان❤
درود و سپاس از خانم زویا پیرزاد و انتخاب و خوانش زیبا و دلنشین خانم ندا...🙏🌹❤️ آه ای زندگی/منم که با همه پوچی ازتو لبریزم/ نه بر آنم که از تو آویزم / نه بر آنم که از تو بگریزم ... فروغ فرخزاد.
شنیدن آن فرهنگ و رسم و رسوم زندگی آن دوره و نظم و آداب و رسوم و دلبستگی های کوچک و بزرگ از آن دوره بسیار حس خوب و شیرینی دارد و بخوبی در این داستان و این سبک از نوشته ها حس می شود .🙏👍👏📚💚 سپاس بیکران برای خواندن زیبای شما که شنیدن داستان را دلنشین تر می کند .🙏💚
@Zoya Pirzad joon! Just came across your books on UA-cam! Yadeh oon yek sali keh ba ham kar kardim beh kheir!!! Hope all is well! Wishing you much success and happiness, in good health 😊 Merry Christmas and Happy New Year! Sending hugs and love 💕
درود بر شما عزیزدل، داستانهای زویا پیرزاد به گونه ای است که درواقع خواننده هم به نوعی در روند داستان دخالت داده می شود و هر خواننده ای می تواند دریافت خودش را داشته باشد اما دریافت من از داستان این است که مستاجر تصمیم گرفته از اونجا بره چون خانم گفت زعفران برای آشپزخانه جدید شما، اما چیزی که مهمه اینه که زویا پیرزاد می خواد بگه همه انسانها نیاز به دیده شدن، محبت دیدن دارند وگرنه درحالی که زنده اند، با مرده فرقی نخواهند داشت. زندگی بدون امید و عشق با مرگ فرقی ندارد ونوعی زنده به گور شدن است ❤❤❤
آی آی آی. امان از بی کسی و بی همنفسی. دقیقا این داستان داستان آینده خودم و پیریم است. با این تفاوت که من توی آپارتمان زندگی می کنم و خانم خانه ای ویلایی و بزرگ داشته.
عزیززززززززززززززززز دلم چه قشنگ نوشتید اما امیدوارم چه الان و چه بعدها، بتوانید طوری که دوست دارید زندگی کنید و زندگیتون پر از عشق و انگیزه و امید باشه
بیمارستان شهرام سابق فاطمی اکنون کار میکردم ک خانم زویا پیرزاد ب عیادت یکی از آشنایان خود آمده بود وقتی متوجه شدن ک نام ایشان برایم آشناست یک جلد از ❤کتاب چراغ ها را من خاموش میکنم❤ با خط و امضای زیبایشان تقدیمم کردند 🔆 چ قدر فروتن و افتاده ب نظرم رسیدن ممنون ندای عزیز سبز باشید 🌱💚
درود بر شما عزیزدل، داستانهای زویا پیرزاد به گونه ای است که درواقع خواننده هم به نوعی در روند داستان دخالت داده می شود و هر خواننده ای می تواند دریافت خودش را داشته باشد اما دریافت من از داستان این است که مستاجر تصمیم گرفته از اونجا بره چون خانم گفت زعفران برای آشپزخانه جدید شما، اما چیزی که مهمه اینه که پیرزاد می خواد بگه همه انسانها نیاز به دیده شدن، محبت دیدن دارند وگرنه درحالی که زنده اند، با مرده فرقی نخواهند داشت. زندگی بدون امید و عشق با مرگ فرقی ندارد ونوعی زنده به گور شدن است ❤❤❤
@@ketabkadeh چه تفسیر قشنگی 💐❤️ ممنون از پاسختون.. ولی شاید بشه گفت که مستاجر قبول کرده با خانم زندگی کنه و آشپزخونه جدید میتونه همین خونه خانم باشه..البته تفسیر شما از پایان داستان زیباتره 🌹😭
این داستان تموم شد عزیز البته داستانهای کوتاه زویا پیرزاد به نوعی با هم ارتباط دارند دارم تعدادی از داستانهای کوتاه ایشون را می خونم مرسی که با این کانال همراهی می کنید
درود بر شما عزیز داستان کامل خوانده شده است. درواقع خواننده هم به نوعی در روند داستان دخالت داده می شود و هر خواننده ای می تواند دریافت خودش را دارد یک دنیا ممنونم که نظرتان را نوشته اید عزیزدل
داستانی زیبا با صدای خوش ! مرسی! شاید اگر سرعت خواندن بیشتر شود / از ۵۸ مثلا به ۴۸ دقیقه … بهتر ، مدرنتر … شود و لازم نیست با سرعت دو برابر شنیده شود … that’s only my idea
چه صدای دلنشینی .بدون تپق و قشنگ میخونید
عزیزید
نوشته های خانم زویا پیرزاد خیلی زیبا وبسیار زياد دلنشین هستند، سپاس از شما با صدای گرم و گیرای ندا 🙏🙏❤️❤️❤️
سپاس از شما عزیزدل
ممنون از خوانش عالی و گویای شما.
دقیقآ در هنگام بافتنی گوش می کنم و توی دنیای خودم می روم.❤❤❤
عزیزدلم
من هم هروقت بخواهم ریلکس کنم قلاب بافی می کنم
😉
چه قلم زیبایی و خوانش گوش نازترین واقعا دستمریراد عالی بود بانو جان ممنونم ❤❤❤❤
ممنونم عزیزدل
داستان بسیار آشنایی بود. تنهایی سال های آخر زندگی که در انتظار همه مان است. دستمریزاد. صدای شما و گویندگی گرم شما لذت شنیدن این داستان را دوچندان میکند👏🙏👏🙏
عزیزدلید
یک دنیا سپاس برای اینکه اینقدر صمیمانه و مهربانانه با کانال همراهید
چقدر قلم دلنشین و سلیسی . و زیباتر صدای دلگرم و مهربان و خوانش روان شما ❤❤❤لذت میبرم .. عالی🎉🎉🎉
شما عزیزدلید، سپاسگزارم
سپاس از خوانش زيبا و شيواتون🤍
عشقید
من از شما سپاسگزارم
ممنون از داستان زيباتون. 💐
ممنون از شما عزیزدل
چقدر داستانای خانم پیرزاد قشنگه وشما هم خیلی خوب ومیخونید صداتون آرامش بخشه ممنون ❤
بله داستانهاشون بسیار زیبا است
خیلی خیلی ممنونم از لطفی که به من دارید عزیزدل
بسیارعالی لذت بردم❤❤❤
خوشحالم عزیزدل که داستان را دوست داشتید
مرسی که با این کانال همراهید
صدای بسیار زیبا و روایت خوب. سپاس!
شما لطف دارید عزیز
یک دنیا سپاس
عزیزید
دورود وسپاس
سرکار خانم ندا❤🎉صدای چون مخمل نرم وپر از انرژی مثبت
دوست خوبم
مرسی
سپاس از خوانش این داستان که با صدای زیبای شما جذابتر هم می شد. شاد و پیروز باشید ❤
عزیزدلید
پاینده باشید و یک دنیا سپاسگزارم
قلم زیبا و صدای گوشنواز ندا جان. سپاس ندا جون
دوست خوب خودم
آثار خانم پیرزاد را خیلی دوست دارم و خوانده ام با این که این داستان را قبلا خوانده بودم با ز هم با لذت گوش سپردم از راویمحترم تشکر میکنم❤
شما عزیزدلید
من از شما ممنونم که با این کانال همراهی می کنید
بعداز مدتها صدايي زيبا و پخته بدون عوض كردن❤️نوشته اي زيبا و كتابي پخته❤️
شما خیلی لطف دارید عزیزدل
یک دنیا ممنونم برای اینهمه مهربانی
سلام. بسیار خوانش روان و جذابی دارید ممنون از به اشتراک گذاشتنش.
شما لطف دارید عزیزدل
یک دنیا ممنونم بخاطر مهربانی بیریا و صمیمانه تان
چه قصه ی تلخی از تنهایی و تنهایی و تنهایی.....روزگاری چنان زیستن و در ایام پیری چنین بی همه کس شدن.....حکایت آینده نه چندان دور خودم بود گویا........سپاس فراوان❤
امیدوارم همیشه تندرست، شاد و سرشار از امید، آنگونه زندگی کنید که دوست دارید نازنین
سپاس از شما دوست خوبم
@ketabkadeh سپاس از لطف و محبت شما عزیز دوست داشتنی🌹💛🌺
نوشته های خانم زویا پیرزاد بسیار زیبا و دلنشین است... سپاس از شما
سپاس از شما عزیزدل که مهربانانه با این کانال همراهی می کنید
ممنونم
خانم ندا ، سلامت و شاد و موفق و ثروتمند باشید
تندرست و پاینده باشید عزیزدل
یک دنیا سپاس
خیلی زیبا و دلنشین با صدای زیباتر شما ندا خانوم عزیز.❤
عزیزدلید دوست خوبم
صدا عالی بیان عالی داستان عالی ❤
عزیزدلید
❤
عالی❤❤❤❤❤❤
🌹
ندای عزیز تازه متوجه شدم که شما به تک تک پیام ها پاسخ می دهید . چقدر بزرگوارید . سپاس از زحماتتان و وقت گران بهایی که صرف می کنید❤ ❤❤❤ ❤❤❤
عزیزدلید
ممنون از شما عزیزان که وقت ارزشمندتان را می گذارید و با کانال خودتان همراهی می کنید
یک دنیا ممنونم
درود، ممنون ❤❤
درود بر شما عزیزدل، من از شما ممنونم برای همراهی و محبتتان
داستان بسیار گیرا و زیبایی بود. وقتی از دور به زندگی نگاه می کنیم، چقدر خالی به نظر می رسه. چقدر غم انگیز....
چه زیبا نوشتید عزیزدل
Excellent thanks 🙏🥰🥰❤️
Thank you so much
درود و سپاس
سپاس از شما دوست خوبم
درود و سپاس از خانم زویا پیرزاد و انتخاب و خوانش زیبا و دلنشین خانم ندا...🙏🌹❤️
آه ای زندگی/منم که با همه پوچی ازتو لبریزم/ نه بر آنم که از تو آویزم / نه بر آنم که از تو بگریزم ... فروغ فرخزاد.
عزیزید
درود بر شما
داستان در عین سادگی چه زیبا نوشته شده و بانوی راوی داستان به شیوایی و روانی و مسلط کتاب را خوانش کردند. ممنون از زحماتتون ❤❤❤
ممنون از شما عزیزدل
ندا جان دوستت دارم
من بیشتر دوستم
شنیدن آن فرهنگ و رسم و رسوم زندگی آن دوره و نظم و آداب و رسوم و دلبستگی های کوچک و بزرگ از آن دوره بسیار حس خوب و شیرینی دارد و بخوبی در این داستان و این سبک از نوشته ها حس می شود .🙏👍👏📚💚
سپاس بیکران برای خواندن زیبای شما که شنیدن داستان را دلنشین تر می کند .🙏💚
سپاس از دوست خوب خودم
@Zoya Pirzad joon!
Just came across your books on UA-cam!
Yadeh oon yek sali keh ba ham kar kardim beh kheir!!! Hope all is well! Wishing you much success and happiness, in good health 😊
Merry Christmas and Happy New Year!
Sending hugs and love 💕
🎉🎉🎉🎉🎉سپاسگزارم
من بیشتر عزیز
سپاس و درود❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
سپاس از شما عزیزدل
ممنون❤
عزیزید
دلنشین ولی غم انگیز
ممنونم عزیزدل از همراهیتون
درود و سپاس راوی خوش صدا❤❤
خسته نباشی
سلامت و موفق باشی ❤❤
پاینده باشی دوست خوبم
مسيرزيبا و دردناك زندگى را چه زيبا نگارش كرده است
زیبا نوشتید عزیز
زیبائی نوشته. وزیبائی بیان گوینده ستودنیست. 👏👏👏👏
شما عزیزدلید، ممنونم
یکی از زیباترین داستانهایی هست که خونده ام و بسیار خوب اجرا کردید اخر داستانهای خ پیرزاد رو باید حدس برنید
عزیزدلید
مرسی که با این کانال همراهی می کنید نازنین
Thanks
Thank you too
❤
سرکار خانم ندا خانم عاطفی رو شما می شناسید
صدای لطیف ومهربان قصه گوی زمان طفولیت من وکسی ک من رو کتابخوان کردما محشرید❤❤❤
بله عزیز ایشان را می شناسم و عاشق صدایشان بودم
ممنونم عزیز دل
❤❤❤
عزیزید
داستان قشنگی بود ولی متاسفانه من متوجه آخرش نشدم آخرش چی شد
درود بر شما عزیزدل، داستانهای زویا پیرزاد به گونه ای است که درواقع خواننده هم به نوعی در روند داستان دخالت داده می شود و هر خواننده ای می تواند دریافت خودش را داشته باشد اما دریافت من از داستان این است که مستاجر تصمیم گرفته از اونجا بره چون خانم گفت زعفران برای آشپزخانه جدید شما، اما چیزی که مهمه اینه که زویا پیرزاد می خواد بگه همه انسانها نیاز به دیده شدن، محبت دیدن دارند وگرنه درحالی که زنده اند، با مرده فرقی نخواهند داشت. زندگی بدون امید و عشق با مرگ فرقی ندارد ونوعی زنده به گور شدن است
❤❤❤
عجیبه که اونموقع ها خرمالو و آلوی قطره طلا همزمان میرسیدن !!!!!
عزیززززززززززززززززززززم، چه جالب
😘
😂
به باغبانی علاقه دارید؟ یا فقط به میوه ها😉در هرصورت دقت شما ستودنیه 🌸
آی آی آی.
امان از بی کسی و بی همنفسی.
دقیقا این داستان داستان آینده خودم و پیریم است.
با این تفاوت که من توی آپارتمان زندگی می کنم و خانم خانه ای ویلایی و بزرگ داشته.
عزیززززززززززززززززز دلم
چه قشنگ نوشتید
اما امیدوارم چه الان و چه بعدها، بتوانید طوری که دوست دارید زندگی کنید
و زندگیتون پر از عشق و انگیزه و امید باشه
❤
دوست خوب خودم
👏👏👏😔😔👌👍🙏❤️
❤🌹
Hello guys! 🙋♂️🙋♂️🙋♂️🙋♂️🙋♂️
Hello 👋❤
خسته نباشی ندای عزیز، منتظر دوباره شنیدن صدای زیبایت هستم🙏🙏😘
شما عزیزدلی نازنین
بیمارستان شهرام سابق فاطمی اکنون کار میکردم
ک خانم زویا پیرزاد ب عیادت یکی از آشنایان خود آمده بود
وقتی متوجه شدن ک نام ایشان برایم آشناست
یک جلد از ❤کتاب چراغ ها را من خاموش میکنم❤ با خط و امضای زیبایشان تقدیمم کردند 🔆
چ قدر فروتن و افتاده ب نظرم رسیدن
ممنون ندای عزیز
سبز باشید 🌱💚
چه تجریه ی بینظیر و خاطره زیبایی
يعنى چى چطور تمام شد🤷♀️
❤😉
Just like Iranian movies 🤷♀️
آخر داستان چی شد؟؟؟ کسی میدونه؟؟؟
درود بر شما عزیزدل، داستانهای زویا پیرزاد به گونه ای است که درواقع خواننده هم به نوعی در روند داستان دخالت داده می شود و هر خواننده ای می تواند دریافت خودش را داشته باشد اما دریافت من از داستان این است که مستاجر تصمیم گرفته از اونجا بره چون خانم گفت زعفران برای آشپزخانه جدید شما، اما چیزی که مهمه اینه که پیرزاد می خواد بگه همه انسانها نیاز به دیده شدن، محبت دیدن دارند وگرنه درحالی که زنده اند، با مرده فرقی نخواهند داشت. زندگی بدون امید و عشق با مرگ فرقی ندارد ونوعی زنده به گور شدن است
❤❤❤
@@ketabkadeh چه تفسیر قشنگی 💐❤️ ممنون از پاسختون..
ولی شاید بشه گفت که مستاجر قبول کرده با خانم زندگی کنه و آشپزخونه جدید میتونه همین خونه خانم باشه..البته تفسیر شما از پایان داستان زیباتره 🌹😭
@@user-xn3ub9ex3y ❤
چی شد؟ تموم شد؟ یا بخش دوم هم داره؟
این داستان تموم شد عزیز
البته داستانهای کوتاه زویا پیرزاد به نوعی با هم ارتباط دارند
دارم تعدادی از داستانهای کوتاه ایشون را می خونم
مرسی که با این کانال همراهی می کنید
@ketabkadeh 💐ممنون 💐
به نظر نیمه تمام میاد….
سلام عزیز
نه کامل خوانده ام
احتمالا نویسنده می خواد بیم و امید رو نشون بده و خواننده برداشت خودش را داشته باشه
من احساس کردم داستان انتهایش نبود شال را از دور انگشتانش باز کرد آخرش بود چی شد
درود بر شما عزیز
داستان کامل خوانده شده است. درواقع خواننده هم به نوعی در روند داستان دخالت داده می شود و هر خواننده ای می تواند دریافت خودش را دارد
یک دنیا ممنونم که نظرتان را نوشته اید عزیزدل
درود بر شما . به نظرم مستاجر از اونجا میخواستن برن چون خانم گفتن زعفران برای آشپزخانه جدید شما.
@@Loverofmountain ❤❤❤
داستانی زیبا با صدای خوش ! مرسی! شاید اگر سرعت خواندن بیشتر شود / از ۵۸ مثلا به ۴۸ دقیقه … بهتر ، مدرنتر … شود و لازم نیست با سرعت دو برابر شنیده شود … that’s only my idea
مرسی عزیز
حتما این موضوع را رعایت خواهم کرد
بعداز مدتها صدايي زيبا و پخته بدون عوض كردن❤️نوشته اي زيبا و كتابي پخته❤️
❤❤❤
درود و سپاس
❤
❤❤❤
مرسی عزیزم
❤❤❤
عزیزدلید
❤❤❤
🌹❤
❤❤❤❤❤
عزیزید