ای جان...چقدر احساس ،چه غربت عمیق و دلهره عجیبی توئ صدات هست.گویا بغض داری و کلی داد و فریاد در این حنجره و توئ این سینه هست ...حرفهای نگفته ،به اندازه یکی دو تا نسل حرف داری...حرف نسلهای فراموش شده .تو چه غریبی حسین،زندگی در شعرهای تو شکل دیگهای داره ..واسه تو، دو دوتا چهار تا نیست ...سه به اضافه یکه، یا یک چیزی در همین حدود ...حسین آقای ٔگل ،مطمئن باش تولد در زمان و مکان اشتباه درد مشترک خیلی از ماهاست .حرفهای تو واسه خیلی از آدمهای سطحی و دو زاری تا حدی احمقانه و بی معنا هست اما خیلیهای دیگه تورو حس میکنند..حرفهات براشون اشنا هست و با پوست و گوشت و استخوان تورو حس میکنند .اره نازنین ،این پرسش نسلهای متوالی در طول تاریخ بوده و هست ...دیونه کیه،عاقل کیه؟امیدوارم هر جا که هستی دلت شاد باشه.
آری مُردی به مرام مردی که هیچ کس نبود و همیشه گریه می کرد تا کی تو را گریه کند تا کی ؟ تا من تورا گریه کنم امروز با بغضهای تو بی مجال اندیشه چون آه عالم سوز آه ای حسین پناهی پناهی حسین ای کشته ی شمشیر قاف و شین و عین ما مرده ایم حسین تو زنده ای به درستی دل بسته ایم به پای لنگ رخوت و سستی زنگار گرفته آینه هامان نگاه کن یوسف کجاست؟ نگاهی به چاه کن من نیز شبیه تو ای حسین سالهاست مرده ام دل را به دست نسیم یادها سپرده ام اینجایم تنهای تنها به اتاقی که پنجره هایش درست رو به پنجرهای بسته باز می شود پنجره ای که تنها برای کبوتران گرسنه باز می کنم یا بدرقه دود سفید و سیاه سیگارم هر روز پشت پنجره به ملاقات من می آیند جز گرسنگی و نوک زدن به چشم و چال هم چیزی برایم نمی آورند اصلا برای دیدن همین جنگ و جدالشان روزی چند بار برایشان غذا می ریزم انسان به دیدن کبوتران زنده است بایست تا نمرده ام پرواز را تجربه کنم تا نمرده ام ؟ من مرده ام ..! نمرده ام؟ پرواز می کنم همیشه در آسمان تا تو بر فراز شهرها و شهرک ها بالاتر از ابرها و لک لک ها گم می شوم از شراره های شهرهای شلوغ آنجا که نیست خبری از هجوم بوق و دروغ پایین ترین نقاط فرودم پشت بام هاست دور از اسارت و انجماد ازدحام هاست آنجا که ساز دلم بد آهنگ نمی شود اصلا دلم برای زمین تنگ نمی شود بگذار بخوابم و دیگر صدا مکن مرا از آسمان پر ستاره جدا مکن مرا پرواز کرده ام تا که به اینجا رسیده ام از بام ذهن به حیاط خدا رسیده ام راضی مشو به مرگ و هبوط دو باره ام بس نیست این همه از دور میکنی نظاره ام اینجا کسی به کسی نگاه هم نمی کند حتی برای خدا گناه هم نمی کند از چشم من دریغ مکن نگاه خویش را حالا که قبول کرده ام گناه خویش
Heyf heyf mousighi matn roo mokhe ,,in kar liyaghate ye mousighiye ghavitar molayem tar ba sazhaye irani ya piano hadeaghal dare.. chekard parviz parastouyi too deklame aval !
روحت شاد انسان با مرام و شرف !🙏💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙
چه انسانهای والایی داشتیم و داریم
تو زنده هستى و در ادبيات معاصر ايران هميشه درخشان خواهى ماند. روحش شاد و جايش خالى.
تو همان اشکهای زلالی هستی که از چشمان دل شکستگان جاریست زنده ی جاوید
روحت شاد حسین
او بر مرگ غلبه یافته.روح بلندش جاودانه باد و شاد و خرم در جهان دیگر زیست کناد..دوستت دارم حسین .
این صدای پناهی نیست
ای جان...چقدر احساس ،چه غربت عمیق و دلهره عجیبی توئ صدات هست.گویا بغض داری و کلی داد و فریاد در این حنجره و توئ این سینه هست ...حرفهای نگفته ،به اندازه یکی دو تا نسل حرف داری...حرف نسلهای فراموش شده .تو چه غریبی حسین،زندگی در شعرهای تو شکل دیگهای داره ..واسه تو، دو دوتا چهار تا نیست ...سه به اضافه یکه، یا یک چیزی در همین حدود ...حسین آقای ٔگل ،مطمئن باش تولد در زمان و مکان اشتباه درد مشترک خیلی از ماهاست .حرفهای تو واسه خیلی از آدمهای سطحی و دو زاری تا حدی احمقانه و بی معنا هست اما خیلیهای دیگه تورو حس میکنند..حرفهات براشون اشنا هست و با پوست و گوشت و استخوان تورو حس میکنند .اره نازنین ،این پرسش نسلهای متوالی در طول تاریخ بوده و هست ...دیونه کیه،عاقل کیه؟امیدوارم هر جا که هستی دلت شاد باشه.
عالی فرمودید ،روحش شاد باد ،انشالله!🙏
❤❤❤❤
آری مُردی به مرام مردی که هیچ کس نبود و همیشه گریه می کرد تا کی تو را گریه کند تا کی ؟ تا من تورا گریه کنم امروز با بغضهای تو بی مجال اندیشه چون آه عالم سوز آه ای حسین پناهی پناهی حسین ای کشته ی شمشیر قاف و شین و عین
ما مرده ایم حسین تو زنده ای به درستی
دل بسته ایم به پای لنگ رخوت و سستی
زنگار گرفته آینه هامان نگاه کن
یوسف کجاست؟ نگاهی به چاه کن
من نیز شبیه تو ای حسین سالهاست مرده ام
دل را به دست نسیم یادها سپرده ام
اینجایم تنهای تنها به اتاقی که پنجره هایش درست رو به پنجرهای بسته باز می شود
پنجره ای که تنها برای کبوتران گرسنه باز می کنم یا بدرقه دود سفید و سیاه سیگارم
هر روز پشت پنجره به ملاقات من می آیند
جز گرسنگی و نوک زدن به چشم و چال هم چیزی برایم نمی آورند
اصلا برای دیدن همین جنگ و جدالشان روزی چند بار برایشان غذا می ریزم
انسان به دیدن کبوتران زنده است
بایست تا نمرده ام پرواز را تجربه کنم
تا نمرده ام ؟ من مرده ام ..! نمرده ام؟
پرواز می کنم همیشه در آسمان تا تو
بر فراز شهرها و شهرک ها
بالاتر از ابرها و لک لک ها
گم می شوم از شراره های شهرهای شلوغ
آنجا که نیست خبری از هجوم بوق و دروغ
پایین ترین نقاط فرودم پشت بام هاست
دور از اسارت و انجماد ازدحام هاست
آنجا که ساز دلم بد آهنگ نمی شود
اصلا دلم برای زمین تنگ نمی شود
بگذار بخوابم و دیگر صدا مکن مرا
از آسمان پر ستاره جدا مکن مرا
پرواز کرده ام تا که به اینجا رسیده ام
از بام ذهن به حیاط خدا رسیده ام
راضی مشو به مرگ و هبوط دو باره ام
بس نیست این همه از دور میکنی نظاره ام
اینجا کسی به کسی نگاه هم نمی کند
حتی برای خدا گناه هم نمی کند
از چشم من دریغ مکن نگاه خویش را
حالا که قبول کرده ام گناه خویش
حرفای حسین پناهی رو کسانی میفهمند که هم اندیشه ی حسین پناهیند ، امیدوارم هرگز کسی به اون نگاه نرسد
سهراب سپهری رو ۲۰ هیچ میزنه خدایی
خیلی مرد هستی و بودی عمو حسین میخوامت ب کوروش کبیر امیدوارم اون دنیا دستتو بگیره
Nayan Remiau به خدا نمیخوام صداش به گوشم بخوره
انقد منو تحت تاثیر میذاره که پشت و روم میکنه
Heyf heyf mousighi matn roo mokhe ,,in kar liyaghate ye mousighiye ghavitar molayem tar ba sazhaye irani ya piano hadeaghal dare.. chekard parviz parastouyi too deklame aval !
متاسفانه مرگ در هر فرم و با هر روشی، ناعادلانه ترین تقسیم را دارد.