یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم | ایپزود دوازدهم با استاد شهریار

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 13 вер 2024
  • بدون شک یکی از غمبار ترینِ غزلیات ، غزلیاتِ استاد شهریار هست 🤍🙏
    من هر بار سراغ اشعار ایشون میرم متوجه میشم عاشقی عمیق تر از اون چیزیست که من حتی تصورش رو میکنم 🙂
    عاشقی کردن رو بیاموزید و عاشقی کنید 🤍
    این قسمت هم میتونه از اون قسمت هایی باشه که ( بیاید با هم خون به جگر عاشق خودمون بکنیم ) 😅
    یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
    تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
    تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
    من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
    خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
    جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم
    منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
    هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم
    پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت
    پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
    عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
    عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
    هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود
    که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
    سیزده را همه عالم به در آیند از شهر
    من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
    تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
    گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم
    تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
    خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
    از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
    شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
    خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
    شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم
    در آخر عزیزانم امیدوارم در این قسمت هم لذت برده باشید ♥️
    پ ن : عزیزانِ همراه !♥️🍷
    من هم مانند هر انسان دیگری در مسیر رشد قرار دارم و انسان کاملی نیستم ...
    همواره سعی داشته ام که در مسیر رشد اخلاقیات و انسانیتم بکوشم ...
    امیدوارم که موفق بوده باشم 🤍
    چیزی که از شما عزیزان درخواست دارم اینه که اگر موردی در صحبت های بنده شنیدید و قصد داشتید تکمیل کننده صحبت های بنده باشید ، حتما در قسمت کامنت ها با من در اشتراک بگذارید 🤍
    این رو از بنده دریغ نکنید 🤍
    خوشحالم که همراهانی به فرهیختگی شما عزیزان دارم ♥️
    شهریار
    غزل
    غزلیات شهریار
    شعر و عاشقی
    پادکست فارسی
    ادبیات فارسی
    پادکست

КОМЕНТАРІ •