احمد شاملو-اتفاق
Вставка
- Опубліковано 11 лип 2012
- مردی ز باد حادثه بنشست
مردی چو برق حادثه برخاست
آن، ننگ را گزید و سپر ساخت
وین، نام را ، بدون سپر خواست
ابری رسید پیچان پیچان
چون خنگ یال اش آتش ، بر دشت
برقی جهید و موکب باران
از دشت تشنه ، تازان بگذشت.
ان پوک تپه، نالان نالان
لرزید و پاگشاد و فرو ریخت
وآن شوخ بوته ، پر تپش از شوق،
پیچید و با بهار درآمیخت.
پرچین یاوه مانده شکوفید
وآن طبل پرغریو فروکاست.
مردی ز باد حادثه بنشست
مردی چو برق حادثه برخاست