- 163
- 51 829
Matin Bano
Приєднався 23 тра 2021
صدا و تصویر من
دکلمه
دوبله
کتاب خوانی
تیزر
نریشن
داستان
رقص
آواز
و گاه دستی به قلم
همه کارهای متین مکوندی
خوشحال میشم ساب اسکریپت کنید و اگر نظرتون هم بدید که عالیه 🥰
دکلمه
دوبله
کتاب خوانی
تیزر
نریشن
داستان
رقص
آواز
و گاه دستی به قلم
همه کارهای متین مکوندی
خوشحال میشم ساب اسکریپت کنید و اگر نظرتون هم بدید که عالیه 🥰
خلاصه داستانهای شاهنامه قسمت ۳۲ هفت خان رستم خان چهارم
✓قسمت ۳۲
هفت خان رستم
• خان چهارم
زن جادوگر
رستم سوار بر رخش به راه خود ادامه داد؛ راهی که او می رفت به منزلگاه سِحر و جادو میرسید. رستم همچنان تاخت تا اینکه خورشید از فراز آسمان پایین آمد. در اینهنگام به چشمهی آبی درخشان رسید؛ در کنار چشمه سفره ای برازنده دید که در آن میش بریان و در کنارش نان و خوراکِ فراوان بود.
خُورِ جادُوان بُد که رستم رَسید
از آوازِ او زود شد ناپدید
فرود آمد از اسپ و زین برگرفت
به غُرم و به نان اندر آمد، شگفت
در کنار رود نشست، جام زرّینی پر از مِی و در کنارش تَنبوری دلکَش یافت. تَنبور را بر دست گرفت و نواخت و از روزهای رزم که به جای بزم گذرانده بود و از دلاوری هایش با خود زمزمه کرد. زن جادوگر چون آوازهای رستم را شنید خود را چون بهار آراست و نزد رستم آمد و کنار او نشست.
به گوشِ زنِ جادو آمد سرود
همان چامهی رستم و زَخمِ رود
بیاراست خود را بِسانِ بهار
و گَر چند زیبا نبودش نگار
بَرِ رستم آمد پر از رنگ و بوی
بپرسید و بنشست نزدیک اوی
رستم چون چنین زیبارویی را دید، پروردگار را ستایش کرد که در دشت مازندران خوان و مِی و زیباروی جوانی را یافته است. او نمیدانست که این زنِ زیبا، جادوگری اهریمنی است. پس جام مِی را برداشت و از دادار نیکیدِهِش یاد کرد. همینکه رستم نام یزدان را خواند، چهرهی زن زشت و سیاه گشت.
روانَش گُمانِ نیایِش نداشت
زبانش توانِ ستایش نداشت
سیه گَشت، چون نامِ یزدان شِنید
تَهَمتَن سَبُک چون بدو بِنگرید
پس رستم کمند انداخت و سَرِ جادوگر را به بند کشید و گفت: چهره ات را بر من نمایان کن. پیرزن جادوگر آن چهرهی زشت خود را نمایان کرد. رستم با خنجری او را دو نیم کرد و جادوگران پنهان شده در آنجا را بیمناک کرد. پس از آن سوار بر اسب به راه خود ادامه داد.
غُرم: میش کوهی، قوچ
تَنبور/طنبور: سازی شبیه سه تار
#داستان_کوتاه #شاهنامه #شعر #شاهنامه_صوتی
هفت خان رستم
• خان چهارم
زن جادوگر
رستم سوار بر رخش به راه خود ادامه داد؛ راهی که او می رفت به منزلگاه سِحر و جادو میرسید. رستم همچنان تاخت تا اینکه خورشید از فراز آسمان پایین آمد. در اینهنگام به چشمهی آبی درخشان رسید؛ در کنار چشمه سفره ای برازنده دید که در آن میش بریان و در کنارش نان و خوراکِ فراوان بود.
خُورِ جادُوان بُد که رستم رَسید
از آوازِ او زود شد ناپدید
فرود آمد از اسپ و زین برگرفت
به غُرم و به نان اندر آمد، شگفت
در کنار رود نشست، جام زرّینی پر از مِی و در کنارش تَنبوری دلکَش یافت. تَنبور را بر دست گرفت و نواخت و از روزهای رزم که به جای بزم گذرانده بود و از دلاوری هایش با خود زمزمه کرد. زن جادوگر چون آوازهای رستم را شنید خود را چون بهار آراست و نزد رستم آمد و کنار او نشست.
به گوشِ زنِ جادو آمد سرود
همان چامهی رستم و زَخمِ رود
بیاراست خود را بِسانِ بهار
و گَر چند زیبا نبودش نگار
بَرِ رستم آمد پر از رنگ و بوی
بپرسید و بنشست نزدیک اوی
رستم چون چنین زیبارویی را دید، پروردگار را ستایش کرد که در دشت مازندران خوان و مِی و زیباروی جوانی را یافته است. او نمیدانست که این زنِ زیبا، جادوگری اهریمنی است. پس جام مِی را برداشت و از دادار نیکیدِهِش یاد کرد. همینکه رستم نام یزدان را خواند، چهرهی زن زشت و سیاه گشت.
روانَش گُمانِ نیایِش نداشت
زبانش توانِ ستایش نداشت
سیه گَشت، چون نامِ یزدان شِنید
تَهَمتَن سَبُک چون بدو بِنگرید
پس رستم کمند انداخت و سَرِ جادوگر را به بند کشید و گفت: چهره ات را بر من نمایان کن. پیرزن جادوگر آن چهرهی زشت خود را نمایان کرد. رستم با خنجری او را دو نیم کرد و جادوگران پنهان شده در آنجا را بیمناک کرد. پس از آن سوار بر اسب به راه خود ادامه داد.
غُرم: میش کوهی، قوچ
تَنبور/طنبور: سازی شبیه سه تار
#داستان_کوتاه #شاهنامه #شعر #شاهنامه_صوتی
Переглядів: 31
Відео
هفت خان رستم داستانهای شاهنامه قسمت سی و یک خان سوم نبرد با اژدها متین مکوندی
Переглядів 62 місяці тому
✓قسمت ۳۱ هفتخان رستم • خان سوم نبرد با اژدها رستم در دشت به خواب رفته بود؛ نیمهشب اژدهایی از میان دشت آمد که پیل و دیو و شیرها هم یارای مبارزه با او را نداشتند. اژدها اسبی آشفته دید که سوارش در خواب بود؛ اندیشید که چه کسی است که اینجا آرمیده است؟ کسی نمیتواند از اینجا گذر کند و از چنگ من رهایی یابد. پُر اندیشه شد، تا چه آمد پدید؟ که یارَد بدین جایگه آرَمید؟ نیارَست کردن کس ایٖدر گذر ز دیوان ...
هفت خان رستم قسمت ۳۰ داستانهای شاهنامه خان دوم یافتن چشمه آب متین مکوندی
Переглядів 172 місяці тому
✓قسمت ۳۰ هفت خان رستم • خان دوم یافتن چشمهی آب چو خورشید برزد سر از تیغ کوه تهمتن ز خواب خوش آمد ستوه سحرگاه رستم رخش را آماده کرد و سوار بر اسب، یزدان را یاد کرد و راهی شد. رستم سوار بر رخش میتاخت تا اینکه به بیابانی بیآب و علف رسید. هوا بسیار گرم شده بود، رخش از گرما و تشنگی ناتوان شده بود؛ رستم از اسب پیاده شد تا رخش بیتاب نشود و پیاده به راه خود ادامه داد. همی جُست بر چاره بردن رهی سوی ...
متین مکوندی داستانهای شاهنامه قسمت ۲۹ هفت خان رستم خان اول بیست و نهم
Переглядів 92 місяці тому
✓قسمت ۲۹ هفت خان رستم • خان اول جنگ رخش با شیر همانطور که گفته شد رستم از نیمروز به سوی مازندران راهی شد. برون آمد آن پَهْلَوْ از نیمروز همی رفت شادانرُخ و دلفُروز چنان میتاخت که راه دو روزه را یکروزه میپیمود. رستم شب و روز تاخت، تا اینکه خستگی و گرسنگی بر او چیره گشت. در این هنگام دشتی پر از گورخر در برابر خود دید. یکی رخش را تیز بنمود ران تگِ گور شد با تگِ او گِران کمند و تگِ رخش و رستم س...
داستانهای شاهنامه قسمت بیست و هشتم ۲۸ پیغام کاووس به زال و رستم
Переглядів 143 місяці тому
✓قسمت ۲۸ پیغام کاووس به زال و رستم همانطور که گفته شد کاووس و همراهانش در مازندران گرفتار شدند. پس از آن کاووس فرستادهای دلیر سوی زابلستان نزد زال فرستاد و به او گفت تا برای زال پیام ببرد که اکنون ما در مازندران به خواری اسیر شدهایم و چشمانمان تیره گشته است. چون پندهای تو را به یاد میآورم جگرم ریش میشود و افسوس میخوردم. من با بی خردی، گفتارِ سالارِ هوشمندی چون تو را گوش ندادم. اگر اکنون تو ...
داستانهای شاهنامه قسمت ۲۷ لشکرکشی کاووس به مازندران با روایت متین مکوندی
Переглядів 323 місяці тому
داستانهای شاهنامه قسمت ۲۷ لشکرکشی کاووس به مازندران با روایت متین مکوندی
دوست داشتن تو در وجود من است محبوب من متین مکوندی
Переглядів 254 місяці тому
دوست داشتن تو در وجود من است محبوب من متین مکوندی
گاهی فقط خودت میدانی چقدر ویرانه ای متین مکوندی جدید
Переглядів 255 місяців тому
گاهی فقط خودت میدانی چقدر ویرانه ای متین مکوندی جدید
داستانهای شاهنامه قسمت بیست و ششم ۲۶ روایتگر متین مکوندی
Переглядів 295 місяців тому
داستانهای شاهنامه قسمت بیست و ششم ۲۶ روایتگر متین مکوندی
قسمت ۲۵ کیقباد نخستین پادشاه کیانی داستانهای شاهنامه
Переглядів 175 місяців тому
قسمت ۲۵ کیقباد نخستین پادشاه کیانی داستانهای شاهنامه
کتاب خواهران و دختران ما احمد کسروی متین مکوندی
Переглядів 205 місяців тому
کتاب خواهران و دختران ما احمد کسروی متین مکوندی
قسمت ۲۴ داستانهای شاهنامه متین مکوندی
Переглядів 105 місяців тому
قسمت ۲۴ داستانهای شاهنامه متین مکوندی
خلاصه داستانهای شاهنامه قسمت بیست و سوم خالی ماندن تخت پادشاهی ایران با روایت متین مکوندی
Переглядів 256 місяців тому
خلاصه داستانهای شاهنامه قسمت بیست و سوم خالی ماندن تخت پادشاهی ایران با روایت متین مکوندی
خلاصه داستان پایان پادشاهی نوذر شاهنامه با متین قسمت ۲۲
Переглядів 317 місяців тому
خلاصه داستان پایان پادشاهی نوذر شاهنامه با متین قسمت ۲۲
داستان کوتاه حمله افراسیاب به ایران شاهنامه با متین
Переглядів 177 місяців тому
داستان کوتاه حمله افراسیاب به ایران شاهنامه با متین
احساس میخواهد دلم متین مکوندی شعر و دکلمه جدید
Переглядів 427 місяців тому
احساس میخواهد دلم متین مکوندی شعر و دکلمه جدید
آدم ها عوض میشوند آدم ها تمام میشوند شعر دکلمه جدید متین مکوندی
Переглядів 1577 місяців тому
آدم ها عوض میشوند آدم ها تمام میشوند شعر دکلمه جدید متین مکوندی
خلاصه داستانهای شاهنامه قسمت بیستم روایت متین مکوندی پادشاهی نوذر
Переглядів 117 місяців тому
خلاصه داستانهای شاهنامه قسمت بیستم روایت متین مکوندی پادشاهی نوذر
شعر و دکلمه احساسی عاشقانه دریا از متین مکوندی
Переглядів 328 місяців тому
شعر و دکلمه احساسی عاشقانه دریا از متین مکوندی
خلاصه داستانهای شاهنامه قسمت نوزدهم ۱۹ متین مکوندی
Переглядів 138 місяців тому
خلاصه داستانهای شاهنامه قسمت نوزدهم ۱۹ متین مکوندی
متین مکوندی غمگین ترین دکلمه احساسی غمباد عشق بغض حبس در گلو
Переглядів 318 місяців тому
متین مکوندی غمگین ترین دکلمه احساسی غمباد عشق بغض حبس در گلو
داستانهای شاهنامه قسمت هجدهم شاهنامه با متین عشق زال و رودابه بدنیا آمدن رستم
Переглядів 208 місяців тому
داستانهای شاهنامه قسمت هجدهم شاهنامه با متین عشق زال و رودابه بدنیا آمدن رستم
شاهنامه با متین داستانهای شاهنامه قسمت هفدهم عشق زال و رودابه بخش دوم
Переглядів 168 місяців тому
شاهنامه با متین داستانهای شاهنامه قسمت هفدهم عشق زال و رودابه بخش دوم
داستانهای شاهنامه قسمت شانزدهم متین مکوندی / عباس معصومی / ایراندخت داستان کوتاه
Переглядів 259 місяців тому
داستانهای شاهنامه قسمت شانزدهم متین مکوندی / عباس معصومی / ایراندخت داستان کوتاه
روز بارانی عاشقانه جدید متین مکوندی نویسنده و گوینده باران عشق
Переглядів 149 місяців тому
روز بارانی عاشقانه جدید متین مکوندی نویسنده و گوینده باران عشق
داستانهای شاهنامه قسمت پانزدهم زال وسیمرغ بخش دوم شاهنامه با متین سام نریمان
Переглядів 219 місяців тому
داستانهای شاهنامه قسمت پانزدهم زال وسیمرغ بخش دوم شاهنامه با متین سام نریمان
متین مکوندی دکلمه جدید شعر احمد جم برمیگرده عدنان لهجه جنوبی فوقالعاده زیبا
Переглядів 249 місяців тому
متین مکوندی دکلمه جدید شعر احمد جم برمیگرده عدنان لهجه جنوبی فوقالعاده زیبا
داستانهای شاهنامه قسمت چهاردهم شاهنامه با متین داستان زال و سیمرغ
Переглядів 379 місяців тому
داستانهای شاهنامه قسمت چهاردهم شاهنامه با متین داستان زال و سیمرغ
داستانهای شاهنامه با متین/ خلاصه داستانهای شاهنامه فردوسی کین خواهی منوچهر/ نجگ منوچهر با سلم و تور
Переглядів 259 місяців тому
داستانهای شاهنامه با متین/ خلاصه داستانهای شاهنامه فردوسی کین خواهی منوچهر/ نجگ منوچهر با سلم و تور
یک روز زمانی برای ما خواهد بود/ متین مکوندی /جدید رویاهای انکار شده/ عاشقانه
Переглядів 159 місяців тому
یک روز زمانی برای ما خواهد بود/ متین مکوندی /جدید رویاهای انکار شده/ عاشقانه
درودها بر دانای توس، سپاس از خوانش و همرسانی شما بانو، گوش سپردم و بر جانم بسیار خوش نشست، تندرست و دل آرام باشید، جاوید ایرانمان 🙏🌺❤🔥
د
.ک
.
این یکی ازآرزوهای منه وقتی باهاش تویه خونه زیریه سقف زندگی کردم تمام این حرفاروبهش بزنم حتی اگرصدساله باشم فقط دستای گرم وتن نحیفش میخوام تاسرم بزارم روی پاهاش روبه طرف صورتش وبهش ازتمام دلتنگیام توی این سالهاوماههاوروزهادونه به دونه بهش بگم دیگه بعدش برام مهم نیست بعدازحرفایم زنده بمانم یانه ازخدافقط یکروز زندگی خدایی روباهاش میخوام واسه خداهیچ کاری نداره شماهم برام دعاکنین پدرش الان چندماهه ماروازهم جداکرده به دلایلی نه منطقی نه توی سرآدم برو،،فقط چون پدرش هسته،،،اخ چقدردلم میخاست پدرش نبودکس دیگه ای بود،،توروبه هردین آیینی هستین برامون دعاکنین مابهم برسیم❤️🩹😔
الان من همین آدمم 😔❤️🩹
منتظرخان چهارم هستیم
@@saeedbaravand6183 درود بر شما امروز تا فردا آپلود میشه 🌼
این کتاب نشان میدهد چقدر کسروی ضد زن بوده است ، خوشبختانه همه ی کتاب در یوتیوب موجود است ، کسروی علت انحطاط غرب را شرکت زنان در امور سیاسی ، وکالت ، ارتش عضویت در مجلس و... می دانست .
موسیقی رو این کلیپو کسی داره
در ضمن این عکس رو خیلیا به اشتباه عکس فروغ و گلستان میدونن در صورتیکه این آقا امیر مسعود برادر بزرگتر فروغه.در سفری که به آلمان داشتند
درودها بر دانای توس، سپاس از بازخوانی دل نشین شما بانو، تندرست و کامران باشید، جاوید ایران سپندمان ❤👌🔥
@@Simorg30 همواره همراه و تندرست باشید ، سپاسمندم
کصشر نگو زن
عالی❤❤❤❤
@@FfaRaNaKk 🌾🌻
👌👌👌
درودها بر فردوسی بزرگ، سپاس از بازگویی دل نشین شما بانو، تندرست و بخت یار باشید، جاوید ایرانمان 👏❤
غرور بیش از حد خیلی از آدمها رو تنها میکنه 😔
@@alirezakhazaee8124 شاد باشید
مختصر، زیبا و عمیق مثل همیشه🌹
@@alirezakhazaee8124 سپاسمندم
درودها بر دانای توس، سپاس بی کران برای خوانش زیبای شما بانو، تندرست و آسوده دل باشید، جاوید ایرانمان ❤🙏🔥
@@Simorg30 همراهیتان را سپاس 🌻
درود بر دانای توس، سپاس از خوانش زیبای شما بانو، تندرست و دل شاد باشید، جاوید ایرانمان ❤
@@Simorg30 درود بر شما که همیشه همراه هستید 🌻
عالی.شاهنامه رو برایمان خلاصه میکنی و ازتاریخ برایمان میگویی
@@saeedbaravand6183 سپاس از همراهیتون 🪻💫
و چقدر سخته که حتا به ساده ترین نیاز های یک انسان هم نرسیدیم، واقعا دل ادم میگیره از دنیایی لعنتی ، و حسرت یک زندگی معمولی هم به دل مان ماند.🎉
@@mashoak4010 به امید روزهای خوب و انتقال حس های خوب به هم 🌻
سپاس از شما بایت این خوانش خوبتان و این متن پر احساس ، 🎉🎉🎉
@@mashoak4010 سپاس از همراهی شما 🌻
چه صدای زیبای ، دست تون درد نکنه ، امید از ین کار ها بیشتر بزارید🎉🎉🎉
@@mashoak4010 درود بر شما خوشحالم دوست داشتید 🪻
درودها بر دانای سخن، سپاس بی کران از خوانش شما بانو، تندرست و شادکام باشید، جاوید ایرانمان ❤🔥
@@Simorg30 درود بر شما و سپاس از همراهیتون بزرگوار 🪻💫
❤❤❤❤❤❤❤❤
@@mahinschramm7706 🌻🌻🌻🌻🌻
درودها بر دانای توس، سپاس بیکران از شما بانو، کام روا باشید، جاوید ایرانمان ❤
درود، سپاسمندم 🪻🪻🪻
عالی عالی♥️
سپاس بیکران 🫴🏼
@@matinmakvandi استاد این اتفاقات تو چه دوره ای از تاریخ بوده؟
بنده در این زمینه تنها راوی هستم و استاد نه، و تا جایی که من میدونم شاهنامه دو سلسلهی تاریخی پیشدادیان و کیانیان رو روایت میکنه که این بخش برای سلسلهی کیانیان بوده
درودها بر دانای توس، سپاس از خوانش دل نشین شما بانو، تندرست و دل شاد باشید، جاوید ایرانمان ❤🌼
درود بر شما و سپاس از همراهی سبزتان🫴🏼
🙏🙏🙏🌹🌹🌹👩❤️👩👩❤️👩🌷🌷💑💑🧚🏻♂️🧚🏻♂️🦁🦁👍👍👩❤️👨👩❤️👨🙌🙌🍇🍇😍😍🥰🥰🐳🐳🤲🤲🍄🍄😂😂🍒🍒🐄🍓🍓🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍄🍄🍄🍄🍄🍄❤❤❤❤❤فاجعه غم انگیز فروغ و فریدون فرخزاد. از جوانی تا به امروز هر زمانیکه با شنیدن اسم این ۲ خواهر و برادر را میشنوم یا میبینم بسیار ناراحت از غم این بانوی محترم فریدون فرخزاد میروم. روحشان شاد❤❤❤❤❤
زیبا🎉🎉🎉🎉🎉❤❤❤❤
Very nice ❤
درودها بر دانای سخن، سپاس از خوانش دل نشین شما بانو، تندرست و دل شاد باشید، جاوید ایرانمان 🙏🔥❤
سپاس بیکران 💐
مثل همیشه عالی بود❤❤
سپاسمندم 💐
درودها بر دانای سخن، سپاس از خوانش زیبا و داستان دلنشین شما بانو، تندرست و دل شاد باشید، جاوید ایرانمان 🙏❤
درود و سپاس بیکران از همراهی و دلگرمی شما 🌱 پاینده باد ایران و ایرانی 💫
امان از این عشق وعاشقی های دروغی وزودگذر😢😢
نوروز گرامی بر شما شاد باش بانو، سپاس از خوانش زیبایتان، جاوید ایرانمان❤🔥
نوروز بر شما هم شاد باد سپاسمندم
درودها بر دانای سخن، سپاس از خوانش زیبا و دل نشین شما بانو، جاوید ایرانمان ❤💐
💛💛💛
😍❤
🩵🩵🩵
درودها بر دانای سخن، سپاس از بیان زیبا و دل نشین شما بانو، تندرست و دل شاد باشید، جاوید ایرانمان❤🔥
درود 🌸 سپاس از حضور گرمتون 🌸
زیباست بانو، خامه ات پر توان، دلت شاد 😍👏❤
سپاسمندم 🌸🌸🌸
درودها بر دانای سخن، سپاس از خوانش زیبای شما بانو، تندرست و شادکام باشید، جاوید ایرانمان ❤
تندرست باشید🙏🏻 سپاس همراهی گرم شما را 🌸
خیلی به دلم نشست
خوشحالم 🌹
درودها بر دانای سخن، سپاس از بیان زیبا و دل نشین شما بانو، تندرست و دل شاد باشید، جاوید ایرانمان ❤🙏
درود بر شما و سپاس از همراهی و توجهتون 💫 زنده باد
درودها بر دانای سخن، سپاس از بیان زیبا و خوانش دل نشینتان بانو، تندرست و کام ران باشید. ❤🌺
سپاس از همراهی شما و بازگو کردن نظرتون 🙏🏻🌹🌹🌹
عالی بود
خوشحالم دوست داشتید 💫
بسیارعالی بود ممنون ❤❤
سپاس از همراهی شما🙏🏻💫
سپاس بیکران از خوانش زیبایتان بانو، کام روا باشید. 💐
سپاس از همراهی شما 💫🕊
عالی
سپاسمندم 💫🕊
درود بر شما بانو❤
درود و سپاس از همراهی شما🌹