Відео

Incredible song, very beautiful 🎶

Thank God that i clicked on this video!

🤩

very powerful, this one 💕

Brilliant composition - Respect 💥💪

Thery good work! 😎

لاله ای دیدم لبخندی به دشت و پرتویی که در چشمه جوشان روشنی میریخت و او ( صدا ) را در شیار رودخانه و خاک شناخت و نشستم به تماشای صدا و جلو ه اش با رایحه زمزمه به هم آمیخت ، رود : خروشان بود و امواج صداااا ا هر دو خیره شدیم . آیا انسان نیز ترانه ای از کتاب لایپ نیس نجوای می خواند جنبش واژه زیست .؟ و تفسیر شمایل هسته هتدسه و هوش و نبوغ رودخانه های انسانی و چرایی زیست و چگونه درک رسیدن ، هر که دیرتر رسید بدآن اجازه دگر نخواهد یافت . تنبل خانه مش قنبر که نیست ، رسوم هندسه باب نسخه را گروهی به رودهای توهم و وهم، پرده روشن بود ، اما او تاریک ز تباهی میخواند. چشمم بر پیکره اش افتاد و گفتم طرح ها دارم افت پژمردگی در نزدیکی تعالی ، جلوه رخ روی است !؟ دشت : (دریای تپش )، اهنگ و بعد نور . سایه میزد خنده تاریک بر نقاب چهره او ؟ و چنین سخن ؛ دست ات ز درخشش تیر و کمان سرشار باد هر جا که باشی آسمان خوشه ‌کهکشان آویزد من بدو گفتم کو چشم ارزومندی .؟ که ز ترس و شیفتگی در برکه فیروزگون ، گلهای سپید ز جای می کند؟ و کیست هر دم به مار سیاهی مینگرد همچون گلچین بی تاب . و اینجا - فسانه نمی گویم نیش مار ارمغانش چه بود بر گل ارمغان ؟ بیداری را جادو میزند ؟ میو های باغ را ایا دیوی می رباید ؟ و- قصه نمیپردازم در باغستان من شاخسارها ز باروری خم میشوند کیست که نیاموخته بدان آموخته را که بی نیازی را دگر نیاز چیست ؟ آفتاب به سایه فرمود ‌داستان ز دیار قصه دفتر چه می شنوی ؟ آیا صدای شکفتن را میشنوی فرمودن‌ بلی صدایی شبیه شکستن است و جویبار از ان سوی زمان گذر میکرد بدو فرمود پس تا تو ز راهی در حرکت من رسیده ام و در ادامه بدو چنین که شما ز حال رفتن یا آمدن ز ‌‌کل و کلیات ؟ اندوهی در دلش نشست ، رهرو نازک دل میان ما راه درازی نیست ؛ چون شکفتن خورشید معطر در باغچه ای از باغ دگر میان داستان زمانه ز دفتر آفتاب آمده و پژمردگی فسانه شد. سایه درخت بدو چشم و نگاه طرحی در ابدیت ریخت اکنون انگشتانم برنده ترین خارها را می نوازد !!!!!! و لبانم به پرتو شوکران لبخند میزند . این که بوده که ز هر وزشی هدیه ای ناشناس به دامن من اویخته ؟ و اینک هر هدیه ابدیتی است بدآن ماهیت معنا . واینک چشمه نزدیک ، نقش عطش را در ضمیر ذهن جوشان خود میشکفد و آتشی فروزآن ز میان کلبه و ز دنباله چنین که نهال بدیار ز زطوفان هراسد ؟ و در جوابش خطاب و سخن که ببالید ، ای نورسته ترین نهالان که تهاجم بر باد ز مفهوم و ماهیت رقص و چرخ و چرخش ز جهان ایا گزیدن را هنوز بر شما نوازش است ؟

ما به آآآ آ آغاز زمین نزدیکیم نبض گل ها گرفته اید ؟ 🔏 آشنا هستید با عادت سبز درخت و گیاه ؟ با عادت آتش ز اجاق ؟ با عادت خاک در دیدار ز چشمه و جوی ؟ روح ما در جهت تازه اشیاء جاری است روح ما کم سال نیست روح ما گاهی ز شوق سرفه اش می گیرد اما ذهن ما ؟ ذهن ما بیکار است؟ ذهن ولگردی میکند و گاهی آجرهای دیوار ها شمرد در کوی و پس کوچه ها گاهی مثل سنگ‌ در سر راه حقیقت دارد ، متاسفانه نوشیده ام که پیوسته بی آرامم جهنم سرگردان مرا تنها گذار شب را نوشیده ام و بر این شاخه های شکسته بسیار شکسته ام مرا تنها بگذار ای خواب تبدار سرگردان ، میترسی گذاری بیداری وجودم برباید که به دامن بی تارو پود رویاهایت بیاوزیم روی به کجا رجز میخوانی در اتاقی ز افکار یک شاعر که به برگ های مهاجر نماز بود و در راه دور سفر از میان ادم و اهن و تلاطم صعنت ‌که بوی روغن میداد روی خاک سفر شیارهای غرایز سایه های مجال کنار هم بودنند در سفر بودیم و هستیم به سمت جوهر پنهان هسته زندگی و هوش که صدای غربت به یک چشمه جوی پیوست به آشنایی یک لحن بود ز بیکرانی یک رنگ ز اقیانوس نگاه میکردم خوبتر که نگاه کردم می دیدم شفافیت مرمر لحظه های اکسیر که طعم نوش میدهد چون نوش و پیشرفتگی حجم زندگی در مرگ بود بدان که میزیستیم؟ در مسیر سفر مرغ های باغ نشاط غبار رنج تجربه هاشان ز نجوآایشان هویدا پیدا بود و نشان دادنند به اشارت ز درخت سرو بلند به پاس روشنی حال عبور باید کرد که طمع اش موسم جاودآنگی آلطآف برکآت آست چه میکنیم ؟ شماره میکنیم ؟ خیال میکنیم بدون حاشیه هستیم خیال میکردیم میان متن اساطیری تشنج زیباست شناو ریم و چند ثانیه غفلت حضور هستی ماست و پرسید در کدام زمین بود که روی هیچ نشستیم ؟ کجا هراس تماشا ، لطیف خواهد بود و چرا ؟ و کلمه و مکالمه که ناپدیتر از مسیر پرندگان ز فصول به مرگ تور بود از کدام طرف میرسیم به سطح بزرگ ؟ چقدر روشن و واضح است ؟ کدامین راه ما را خواهد برد به باغ فو اصل ؟ عبور باید کرد فرصت سبزیجات سایه ای انجا بود و هنوز ، در؛ ( سر ) راه باد و نسیم پوته هایی که تکان تکان میدادنند میوه و محصول غایی و غایت ز وجود و جذبه هایی که شدید ز شوق در حد تشنج مجذوب و جذب جاذبه بود و رها گفتشان ای بوته تو شگرف ، تو زیبنده و برازنده خاک . و لعابی که روی رخ و برخورد بدان نقطه هندسه شکل رفتارت بود نردبان از ( سر ) دیو ار بلند صبح را به زمین آویزد روزنی داشت دیوار و حصار ، که بدانجا چهره دیگرمان پیدا بود ز دگر سطح و سطوح آنجا کوچه باغ هایش پر رقص ز موسیقی و باد ساکنین اش آب را می فهمند و درخت را و پهنه اقیانوس کوه هایی چه بلند ، چه بزرگ ، و چه اندازه تن اش حجمه قدرت و سنگینی از فرم فارغ فراغ و فراغتها بود دشت هایی چه فراخ WOOOOOOOOOOOOO چه بیکران عظیم وسیع پهناور و لبخندی زد در نگاهش تصویر منقشوق صدفها را حس کردم فلک و افلاک گویا که حدس ام بود ز دیده نگآهش و زمزمه ای چون به خود دگرش به احترام ز درک معنا اما : وه چه سرزمین هایی که بسیار خردو کوچک اند .!؟ و پرسش آیا ز علوم تعریف ز ابر خوشه کیهانی چیست ؟ و پاسخ گو که گویی غرق در غفلت پاکی بود ! و صدایم زد به لحنی تند که لحن اش حکایت که گویی غرق در غفلت خواب ز مبهم و ابهامی بود . ما هر که هستیم هر کجا هستیم میدانیم چه اندازه تفاوت ز وسعت هوش به قواعد ز قیاس در هر لایه و سطح چه میزان هشیاریست ؟ و تفاوت سلسه ز هر لایه و سطح هشیاری و هوش شاید تفسیر دگری از هر گام ز پلکان نردبان ماهیت است . و انیماتور ز ساخت انیمشن سوال پرسید ؟ دوست دارید از یک حافظه سلول ز هوش به تجلی و تعالی ز شکوفایی گل برسید به به دگر سفری باشید بر یک حافظه سلول ز هوش به تجلی و تعالی اما تصویر زیست دگری ز شکوفایی سواری گذر بدآنجا و چون رسید به خود دگرش و از او پرسش که ز کجآیی ؟ فرمود در بخش عظیمی ز ابر خوشه های عالم افلاک که هر کیهانی فقط یک حافظه سلولی و هوش و در جوابش فرمود WOOOOOOOOOOOOOOOOOO0O چه کرانه هآیی چقدر وسیع و پهناور و دشت و عمیق عمق ز اعماق بود اقیانوس اما ز خویش دگرش چنین فرمود وه ، که چه سرزمین هایی که چه بسیار کوچک اند و هنوز در ره و راه سرشت و سر نو شت خویش ؟ در جایی دگر ز دره ای تنگ اخر شب باید باشد شخصی ز انگشت اشارت ‌ه نشان بود به نشانی دادن که ببین دب اکبر ان است ؟ و معلم ز محبت بدو فرمود آاری دو وجب بالاتر از بام ز دفتر خانه سقف ، و او را با خورد برد که برد که کرانه های دگر یاقوتی و سرخ و صدایی صد ز ناله دردمندی ز فشار بیماری کهنه زخم درد و مرض و صدای که که در انتها و ته جای و جایگاهی نموده را نمودگاه و به همان حالت ز تدریس شکل اشکال هندسه طرح هوش و هوس به نجوایی ز گوشش یادت باشد اول افسار را و بایسته که یادت می بود که کاری نکنی که به قانون گیاه و زمین و آب بر بخورد و گر در اقامت چو به سفر بودی که هیچ یاد م باشد رفتیم اب چشمه جوی و خزینه حوله ات را که ز تن چون ادوار قدیم با چوبه بشویم ۱ چون شبحی بدانجا خواب در خواب ز خواب دگر نیست و نبود که بدانجا بیداری در بیداری ز بیدار دگر هویدا شده و پیدا بود وایوآن کتآب ز دست پرسید سکوت سرشار از ناگفته هاست ؟ و مسافر در جنگل خواب زهر خند کره زمین انسان دنیای حیوانات سرزمین ها ؟ حکومت و مردم وسازمان های انتشاراتی فرهنگی ابتکار در ابعاد ابن عصر خاموش حزن می بارد صدا کن مرا صدای تو خوب است من از متن یک تصنیف. انتشارات اطلس و کتاب من از این کوچه پس کوچه های بی رهگذر ، تنهاترم انتشارات امید بیآ تا برایت بگویم به باغ همسفرآن چه اندازه تنهایی من وسعت دارد نصف شب است دیگر دکتر شوایتزر قصه های نامیر کفن پوش ستارگان و کهکشان ها چیدن و حرث در همگامه صبح فیزیکدانها ارکستر زنان اشویتس مومو گروه عملیاتی گلبول های سفید هوای تازه میان اهن و احساس کوچه باغ اینه ها ! [چاپ پنجاه و ششم ] انتشارات کتیبه کاشفآن فروتن شوکرآن آنتشارات مروارید

Very nice work. ❤

Obviously these AI ladies are staying away from fast food

Hi these are AWESOME!!! Could you please create some that would reflect "Fashionista Ball" or "Met Gala Fantasy"? No one has done that and it would be amazing!!

Есть эффект неправдоподобности, хотя движение почти реально. В любом случае 🎉

Jest moc🎉

❤

🔥🔥🔥🔥

Very Good Set.... 👍🥰

❤

👌

Supported by Nyasha AMPF fm

Хотел бы Я там жить ....👍👍👍

❤

Красивая музыка 👍

Perfect!!!