Відео

این طبیعت متاسفانه ی گزارشگر بسیار بی انرژی و بی حال دستش تو جیبش انگار ب زور اسلحه میخواد دوکلمه بگه😂😂😂😂❤❤❤ .

I really enjoyed to see them , please tell us more about Bahador

چرا انگلیسی حرف میزنی که حال نکنه ادامه حرفهات را گوش بده احساس کردم عقده پشت سخن گفتنت هست

خیلی خسته کن و بی انرژی بودید.

دقیقا زمین و هر آنچه در آن هست زنده و هر چه زنده است خود زاینده و افریننده و افریدگار است و خدایی بیرون از خود نیست و خدا نام محدود و معنای اندازه داریست اما افرینندگی را میشه نام هر انچه هست و نیست دانست، خدا بافتنی نیست،بلکه یافتنیست✌️💚🌏🌀

لایک

چرا دو بیت را نخوند😮

تفسیر ش را بزارید ....🎉🎉🎉🎉

تقدیم به مبارزان راه آزادی اعم از اسلامیش و غیر اسلامیش

احتمالا به همون دلیلی که شما این سوال و پرسیدید. 😉🙂

دوست شما چه دلیلی داشت که این سوال رو پرسید ؟ من نمیتونم همه رو دوست داشته باشم مخصوصا آدمای ظالم

بسیار خوب و عالی بود موفق باشید

عالیییی

پشت همه این حس‌ها خودمونیم 😂

😅بالاخره چی هستیم 😊

بسیار عالی بود.

So good

شعررندانه کنون حال و هوایی دارد/گردش از جام می حسن صفایی دارد گر چه زینجا به سرا پرده تو راه بسی است/دل من باز سر کوی تو جایی دارد

ممنونم🫶🏻

بسیار عالی، سپاس

سخنان حافظ منزل منزل است و هر منزلی رسم و راه خود را دارد حقیقت مطلق به وحدت رسیدن همه منازل است مثل صد میدان می ماند که حقیقت وحدت همه میدانهاست و اما در مورد آثار غربی‌ها هر اثر عمیق حکم یک میدان یا منزل را دارد حقیقت نیست من باب مثال فلسفه پراگماتیسم وصف توحید است که توحید برای انسانها متفاوت است و ربطی به وحدت حقیقی ندارد اثر آن به اندازه مفهوم همان میدان در وحدت است لیبرالیسم وحدت میدانهاست آنرا در یک فلسفه نجوییم

So good

❤ amazing. Thank you for sharing

Дуруд бар шумо. Овозатон хаста набошад.

از مرگ و گور حرف زدن یک سیاست است که افراد را از سلطه گری پایین می آورده اما در زمان ما ابزار دست سیاستمداران سلطه گر است زیرا اخلاق در سنت‌ها اعتبار خود را از دست داده اما لیبرالها با درک روش تمدن اخلاق ضروری و نوی را پایه گذاشتند

از حال اتوریته ایران آگاه بودن ؟! افرادی هستند که یک مملکت را عقب نگاه داشته اند که بتوانند کنترلشان کنند و به اصطلاح حکومت کنند و آنچه را که از سایر فرهنگها برایشان قابل فهم و کنترل است اجازه چاپ می دهند و روشنفکرها هم چون سبک ندارند حریفشان نیستند

از ظن من می زدن در شعر حافظ فهم پیدا کردن از سبک فرهنگ و تمدن است و به ادراک روش تمدن رسیدن

تاءو هم مثل خدا به خودخواهی های بشر جهت می دهد تا بتواند درمان کند

درو بر شما. ارادتمند. آقا کلی با این صدای سخن عشق حال میکنیم تو مترو از تهران به کرج شبها. راستی چرا چهره خودتون رو نشون نمیدید. مشتاقیم ببینیم شما رو.

❤❤❤

گفتم دعای دولت تو ورد حافظ است گفت این دعا ملائک هفت آسمان کنند. اسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه کار به نام من دیوانه زدند

فرشته حقیقت سروش عالم غیب ( فرشتگان درو گران این عصرند اطراف لوح منتظر فرمان حق هستند

ماهم این هفته برون رفت وبه چشمم سالیست ( ای داور حقیقی مادران جگر خون را تسلی ده تا این طوفان ساکت بماند

ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر. به پیمانه کشی شهره شدم روز الست. نفرین من تندزها وشادکامی وآزادی ام چون طوفانی فرا میرسد

عقیده شگفت انگیزی است اما هیچ چیز تواناتر از نیرویی که در راه است نیست. جویبار ملک را اب روان شمشیر توست تو درخت عدل بنشان بیخ بدکاران بکن

چراغ صاعقه ان سحاب روشن باد که زد به خرمن ما اتش محبت او میجست از سحاب امل رحمتی. ( سحابی در راه است)

زکات و فطره واعتاق هدی( شتر وگوسفند ) قربانی. آنجاست که دولت به پایان می‌رسد

سخنم قربانی هاست که با اشک مسح ومقدس گشته اند آیا میدانستید که نخست زادگان همیشه قربانی اند( قربانی های انسانی)

صحبت حکام ظلمت شب یلداست. نور زخورشید خواه بو که براید. بیاراست جشنی که خورشید وماه نظاره شدند وندران بزمگاه( اضحیه قربانی)

چگونه تصور توانی کرد عظمت روز جدایی را. ( مجازات صلب همان نفی بلد ) ان دو با چشمی گریان ودلی پر از خون از هم جدا شدند و به خانه برگشتند( تنهایی چیزی است وانهاده گی چیز دیگر است)

وه که در کار غریبان عجب اهمالیست. قهرمانان ایمان. آنها که چنین سخن میگویند تصدیق میکنیم در سرزمین غریب وبیگانه اید ودر جستجوی وطنی اسمانی( انجیل یوحنا)

سپاهی وشهری وجنگی سوار همان ها که بودند سیصد هزار جنگ سیصد هزار تن با دو تن در تاریخ ایران ثبت وضبط است. حقیقت تاریخ ایران از بین نخواهد رفت. درختی گشن بود به میدان شاه

انجیل یوحنا دارای مزایای معنوی وعرفانی است بخصوص برای ایرانیان بسیار دل انگیز است( ازین ننگ بگذاردم ایران زمین نخوانم برین بوم وبر آفرین )

چنین گفت زرتشت. انسان والاتر در بازار مرا با این جماعت دراز،گوش چه کار ( اما چه باک اینان مردمی پیر هستند که به شیوه ی خود میخندند وبه شیوه ی خود درمان میشوند )

به نام خنده های کوچه مردان زندانی زنان تبعیدی وهمه یاران. احمد شاملو

شگفتی اندر وامانده بود مرد وزن. ماه نو بود اول شوال مردم او را با انگشت نشان میدادند و تماشا میکردند. شاهنامه

کردگار حافظ درک از یک روش فرهنگ ساز است فردی را به نام خدا به رسمیت نمی شناسد ولی می‌داند خدا وجدان دارد!

🙏🏽

درود

👏👏